SAID SOLTANPUR سعید سلطانپور
شعر شهادت است
:
دلم تو را می خواهد
دلم به سوی تو پرواز می کند
مثل کبوتری خسته
پر شکسته
به سوی آب..
مثل گلی غمگین
تنها
که می روید در رویا
و می پیچد
می پیچد
می پیچد
در هاله ای زخون و خاکستر
ارام و بی هیاهو
تا مهتاب..
دلم تو را می خواهد
ای بافته ز آب و ز ابریشم
ای سخت ،
تو مثل ِ صخره مرا می شکنی
من آبم
تو مثل آب های گریزانی
من گردابم..
چگونه با تو بگویم که بی تو غمگینم
حریق ِ سوخته با آب در نمی گیرد
تو چشمه ی خنکی
من غروب ِ خونینم
چگونه بی تو بخندم
چگونه بی تو بتابم
وقتی تو را نمی بینم
تو آفتابی و من آفتابگردانم..
نازنینم
دلم تو را می خواهد
مثل ِ گل و کبوتر
مثل ِ درخت و آب
ای آب و ماهتاب ِ من
ای صبح ِ آفتاب . . .
سعید سلطانپور
...................
دلم تو را می خواهد
دلم به سوی تو پرواز می کند
مثل کبوتری خسته
پر شکسته
به سوی آب..
مثل گلی غمگین
تنها
که می روید در رویا
و می پیچد
می پیچد
می پیچد
در هاله ای زخون و خاکستر
ارام و بی هیاهو
تا مهتاب..
دلم تو را می خواهد
ای بافته ز آب و ز ابریشم
ای سخت ،
تو مثل ِ صخره مرا می شکنی
من آبم
تو مثل آب های گریزانی
من گردابم..
چگونه با تو بگویم که بی تو غمگینم
حریق ِ سوخته با آب در نمی گیرد
تو چشمه ی خنکی
من غروب ِ خونینم
چگونه بی تو بخندم
چگونه بی تو بتابم
وقتی تو را نمی بینم
تو آفتابی و من آفتابگردانم..
نازنینم
دلم تو را می خواهد
مثل ِ گل و کبوتر
مثل ِ درخت و آب
ای آب و ماهتاب ِ من
ای صبح ِ آفتاب . . .
سعید سلطانپور
...................
دلم به سوی تو پرواز می کند
مثل کبوتری خسته
پر شکسته
به سوی آب..
مثل گلی غمگین
تنها
که می روید در رویا
و می پیچد
می پیچد
می پیچد
در هاله ای زخون و خاکستر
ارام و بی هیاهو
تا مهتاب..
دلم تو را می خواهد
ای بافته ز آب و ز ابریشم
ای سخت ،
تو مثل ِ صخره مرا می شکنی
من آبم
تو مثل آب های گریزانی
من گردابم..
چگونه با تو بگویم که بی تو غمگینم
حریق ِ سوخته با آب در نمی گیرد
تو چشمه ی خنکی
من غروب ِ خونینم
چگونه بی تو بخندم
چگونه بی تو بتابم
وقتی تو را نمی بینم
تو آفتابی و من آفتابگردانم..
نازنینم
دلم تو را می خواهد
مثل ِ گل و کبوتر
مثل ِ درخت و آب
ای آب و ماهتاب ِ من
ای صبح ِ آفتاب . . .
سعید سلطانپور
...................
No comments:
Post a Comment