دفتر گشودم
دفتر اما پیش من گشوده بود
آنگاه در دفتر گشوده
کنار برگان نخل
ماه را دیدم
که تا جانب مه می خزید
و من خیال ماه را
در دفتر گشوده کشیدم
با برگان نخل
که تا جانب مه می رفت
دفتر گشوده بود ماه
ودفتر گشوده را
زادراهم کرد
و من که آمدم
دفتر را دیدم
که پیش من
هنوز گشوده بود
با خیال عریان ماه
روزی تازه آمده بود ی
در منتهای بهار
و گل ها
در دامان باغ
با ماه
و ما
می خزید
در دفتر گشوده شان
حالا اگر کسی می خواهد
با ما دیدار ی دیگر کند
بگو که با دفتر گشوده بیاید
با
دفتر گشوده در
پایان روزی تازه
و ما که ماه را بدرقه می کنیم
در شبا نه ی مه
تا جانب گشوده گی
گشوده
می مانیم
No comments:
Post a Comment