FARAMARZ SOLEIMANI
دور را می خواستم بگویم
بر ذهنم نمی نشست
یا بر زبانم
چیزی شبیه دور نمی آمد
زیرا که دور
چندان هم دور نبود
تنها دستی گشوده به آغوشی
که هنوز گشوده مانده بود
در دور
دور دست در
ها
اما به ذ هن او نمی نشست
که دور
برایش در لفا فی پیچیده بود
که چندان دور هم نبود
فاصله را فاصله نمی سازد
تنها جان آدمی ست که همیشه در همین حوالی
چرخ می زند
تا فاصله را انکار می کند
11.16.13
No comments:
Post a Comment