فرامرز سلیمانی
NIMALOGY:MYTH OF NIMA اسطوره ی نیما
١
ویژه نامه نیما که از آبان ١٣٥٨ در روزنامه بامداد ,در تهران آغاز شده بود با انتشار مقاله کلیدی اسطوره ی نیما در روز یکشنبه شانزدهم دیماه ١٣٥٨,شماره ١٩٩ ,صفحه ٧ به پایان رسید .در این جا به بهانه ی زادروز نیما روز آمد بخش های این مقاله ی بلند همراه مقاله دیگرم : ماخ اولا فریاد شکسته ی رهایی ,مندرج در همان ویژه نامه
چهار شنبه ٢٨ آذ ر ١٣٥٨منتشر می گردد .هر دو این مقالات بخش هایی از کتاب گاهنامه ی دگرگونی را
تشکیل می دهد که به این قلم درباره شعر و شاعری نیما و دیدگاه های او به زودی منتشر خواهد شد
چهار شنبه ٢٨ آذ ر ١٣٥٨منتشر می گردد .هر دو این مقالات بخش هایی از کتاب گاهنامه ی دگرگونی را
تشکیل می دهد که به این قلم درباره شعر و شاعری نیما و دیدگاه های او به زودی منتشر خواهد شد
ف.س
روش نگرش نیما, روشی اجتماعی بود و انقلابی اجتماعی را از پی دا شت که زودرس نبود
برای نیما : شعر نه لفظ است نه توازن الفاظ است و نه قافیه .فکر کن
نیما: دنیا خانه من است , ص ٣٤
برای نیما : شعر نه لفظ است نه توازن الفاظ است و نه قافیه .فکر کن
نیما: دنیا خانه من است , ص ٣٤
.
اسطوره ی نیما اسطوره ی یک انقلاب است .انقلابی در شعر که به ظاهر در هم ریختن و باز سازی شکل شعر و تحولات صوری آن است اما در معنا روش نگرش تازه یی را پی می ریزد که میراث بزرگ او برای سال های بعد است که سنت شان سنت نیمایی است و دیگر انقلابی اجتماعی است که نه در زمان نزدیک بل در آینده یی دور که روزگار امروز باشد به پیروزی می رسد
نیما با درک رسالت تاریخیش در برشی از زمان که می زیست دست به چنین انقلابی در زمینه ی فرهنگ و ادب و اجتماع زد .عصیان نیما علیه قرار دادهای هزار ساله ی زبان و نگاه در شعر فارسی بود و در این مهم آرامش جنگل ها ,استواری و عظمت کوهها و شورش دریا ها را که در وجودش توامان داشت به کار گرفت . او غیر از در هم ریختن وزن و ابداع وزنی جدید بر مبنای عروض موجود که بعد ها به عروض نیمایی مشهور شد ,و همچنین بی اعتنایی و از میان برداشتن زنگ قافیه ی به شکل سنتی و تبدیل آن به قافیه ی نیمایی در پایان بند ها ,در انقلاب ادبی خود دینامیزم تصویر سازی , نحوه ی برداشت از طبیعت و چگونگی بیان دید انسان را متحول ساخت و در این تحول ,تجدد را به ارمغان آورد که ما به آن نام نیماییزم را عنوان کردیم .
روش نگرش نیما روشی اجتماعی بود و انقلابی اجتماعی را از پی داشت که زودرس نبود اما با هدایت شاگردانش و راهبری سال های بعد به نتیجه رسید و این مدیون دقت نظر و آینده نگری نیما و نگرش گسترده تر شاگردان بواسطه و بی واسطه ی او بودکه ارزش راههای نو را درک و دنبال کردند .
نیما مرد گذشته ها نبود .او مرد زمان خود و مرد مردان آینده بود .او یک گزارشگر سا ده نبود .واقعیت ها را می دید اما مستقیم و به صراحت از آن صحبت نمی کرد بل با شعرش نشان می دادبرای آن که محصول زمان و زمنه ی خود باشد " عمده یافتن است در شکل زندگی و زمان زندگی...باید درست و حسابی محصول زمان بود " ن
نیما ما نع از ان شد که اجتماع و سیاست های روز ,خود را بر شعرش تحمیل کند بل با دور اندیشی ,آینده نگری و تاثرات اجتماعی که داشت ,خود را در متن زمانه مطرح کرد ,بر زمانه اثر گذاشت و خود جزیی مانا از آن شد
وسعت و گونه گونی حس و عاطفه در شعر نیما به علت تماس او با طبیعت بود زیرا او خود طبیعت بود .در این طبیعت که نیز آفریده او بود انسان در جایگاه بلند خود قرار داشت .نیما با پرهیز از سبک خراسانی که " یکنواخت , به دور از طبیعت و بی ارتباط با خصایص گوینده " بود در مسیری مخالف گام بر دشت و طبیعت و انسان را با تمام
ویژگی هایش جان بخشید .برای او :" قدیم محصول سلیقه های طبقات حاکمه"بوده است , و جدید معنا و مفهوم شورش و عصیان و ایستادگی را با خود دارد
نیما عظمتی است دست نیافتنی ,چون تندیس سترگ بر چکاد ها . وقتی از دامنه ها به سویش روانی ,مبهوت و مقهور آن عظمتی و چون از پی رنج فراوان ,خود را به آن بالا رسانیدی تنها جزیی از او در میدان دیدت قرار می گیرد .او راهگشایی است قانون شکن .رهبری که بند ها را می گسلد و خود را از قید وزن و قافیه ی سنتی ءکه این همه از آن شکوه دارد , می رهاند و چون در این تجربه ,نخستین نفر است , بیراهه رفتن ها و لغزش های گهگاهی او نا منتظره نیست که از آن نیز خواهیم گفت
ادامه دارد
نیما با درک رسالت تاریخیش در برشی از زمان که می زیست دست به چنین انقلابی در زمینه ی فرهنگ و ادب و اجتماع زد .عصیان نیما علیه قرار دادهای هزار ساله ی زبان و نگاه در شعر فارسی بود و در این مهم آرامش جنگل ها ,استواری و عظمت کوهها و شورش دریا ها را که در وجودش توامان داشت به کار گرفت . او غیر از در هم ریختن وزن و ابداع وزنی جدید بر مبنای عروض موجود که بعد ها به عروض نیمایی مشهور شد ,و همچنین بی اعتنایی و از میان برداشتن زنگ قافیه ی به شکل سنتی و تبدیل آن به قافیه ی نیمایی در پایان بند ها ,در انقلاب ادبی خود دینامیزم تصویر سازی , نحوه ی برداشت از طبیعت و چگونگی بیان دید انسان را متحول ساخت و در این تحول ,تجدد را به ارمغان آورد که ما به آن نام نیماییزم را عنوان کردیم .
روش نگرش نیما روشی اجتماعی بود و انقلابی اجتماعی را از پی داشت که زودرس نبود اما با هدایت شاگردانش و راهبری سال های بعد به نتیجه رسید و این مدیون دقت نظر و آینده نگری نیما و نگرش گسترده تر شاگردان بواسطه و بی واسطه ی او بودکه ارزش راههای نو را درک و دنبال کردند .
نیما مرد گذشته ها نبود .او مرد زمان خود و مرد مردان آینده بود .او یک گزارشگر سا ده نبود .واقعیت ها را می دید اما مستقیم و به صراحت از آن صحبت نمی کرد بل با شعرش نشان می دادبرای آن که محصول زمان و زمنه ی خود باشد " عمده یافتن است در شکل زندگی و زمان زندگی...باید درست و حسابی محصول زمان بود " ن
نیما ما نع از ان شد که اجتماع و سیاست های روز ,خود را بر شعرش تحمیل کند بل با دور اندیشی ,آینده نگری و تاثرات اجتماعی که داشت ,خود را در متن زمانه مطرح کرد ,بر زمانه اثر گذاشت و خود جزیی مانا از آن شد
وسعت و گونه گونی حس و عاطفه در شعر نیما به علت تماس او با طبیعت بود زیرا او خود طبیعت بود .در این طبیعت که نیز آفریده او بود انسان در جایگاه بلند خود قرار داشت .نیما با پرهیز از سبک خراسانی که " یکنواخت , به دور از طبیعت و بی ارتباط با خصایص گوینده " بود در مسیری مخالف گام بر دشت و طبیعت و انسان را با تمام
ویژگی هایش جان بخشید .برای او :" قدیم محصول سلیقه های طبقات حاکمه"بوده است , و جدید معنا و مفهوم شورش و عصیان و ایستادگی را با خود دارد
نیما عظمتی است دست نیافتنی ,چون تندیس سترگ بر چکاد ها . وقتی از دامنه ها به سویش روانی ,مبهوت و مقهور آن عظمتی و چون از پی رنج فراوان ,خود را به آن بالا رسانیدی تنها جزیی از او در میدان دیدت قرار می گیرد .او راهگشایی است قانون شکن .رهبری که بند ها را می گسلد و خود را از قید وزن و قافیه ی سنتی ءکه این همه از آن شکوه دارد , می رهاند و چون در این تجربه ,نخستین نفر است , بیراهه رفتن ها و لغزش های گهگاهی او نا منتظره نیست که از آن نیز خواهیم گفت
ادامه دارد
No comments:
Post a Comment