پآبلو نرودا / فرامرز سلیمانی
این جا دوستت دارم
:
این جا دوستت دارم
در کاج های تیره باد گره می گشاید
ماه در آب های آواره چون فسفر می تابد
روزها همه به دنبال یکدیگرند
برف شکل رقص می گیرد
مرغ دریایی سیمینی از مغرب می پرد
گاهی قایقی بادبانی و ستاره یی آن بالابالاها
اه صلیب سیاه کشتی
تنها
گاهی زود بر می خیزم و جان من حتا خیس است
در دوردست دریا می غرد
این جا بندری ست
جایی که دوستت دارم
این جا دوستت دارم و افق بی هوده پنهانت می دارد
من دوستت دارم میان این همه چیز های سرد
گاهی بوسه هایم بر آن کشتی های کلان می رود
که بی مقصد به جانب دریا می روند
من همچون سنگرهای کهنه فراموش شده ام
دریابارها غمگین اند وقتی پسین لنگر می اندازد
زندگیم بی مقصود خسته و گرسنه است
من دوست دارم آن چه را که ندارم
تو بس دوری .بیزاریم با تاریک روشنای آرام می جنگد
اما شب فرا می آید و برایم آواز می خواند
این جا دوستت دارم
:
این جا دوستت دارم
در کاج های تیره باد گره می گشاید
ماه در آب های آواره چون فسفر می تابد
روزها همه به دنبال یکدیگرند
برف شکل رقص می گیرد
مرغ دریایی سیمینی از مغرب می پرد
گاهی قایقی بادبانی و ستاره یی آن بالابالاها
اه صلیب سیاه کشتی
تنها
گاهی زود بر می خیزم و جان من حتا خیس است
در دوردست دریا می غرد
این جا بندری ست
جایی که دوستت دارم
این جا دوستت دارم و افق بی هوده پنهانت می دارد
من دوستت دارم میان این همه چیز های سرد
گاهی بوسه هایم بر آن کشتی های کلان می رود
که بی مقصد به جانب دریا می روند
من همچون سنگرهای کهنه فراموش شده ام
دریابارها غمگین اند وقتی پسین لنگر می اندازد
زندگیم بی مقصود خسته و گرسنه است
من دوست دارم آن چه را که ندارم
تو بس دوری .بیزاریم با تاریک روشنای آرام می جنگد
اما شب فرا می آید و برایم آواز می خواند
No comments:
Post a Comment