رضا زاهد
:
هوا خواهی
بسوختی به دلم مهر
خاره ای خاره
شبِ سیاه
که گم می کنی به هامون راه
سکوت و سايه بپردازم
به جادویی که بياسايی
تو هورِ خانه بر اندازم
دل از نشیب و سر از سودا بودی
به ساحلی که فرود آری
همیشه مرکب این ماه کبریا بودی
هزار چاره پنهانی
تو ماه نیستی مهمانی
بر این دقیقه ی ایمن
اگر دوام توانی کرد.
:
معلوم بود
مرکَبِ تو بر آبها گذر میکرد
سپیده دم که دیدم و فراموش نمیکنم
مرکبِ تو در آبها سرگردان بود
پس در این بیت
از تو یاد میکنم
یعنی بادبانِ جنون را
لبالب از باد میکنم
به اینجا که رسید صحبت موسا
یکی اشارهای کرد که ساکتش کند
موسا بلند گفت:
سپیده دم که دیدم و فراموش نمیکنم
به اشارههای هیچ کسی گوش نمیکنم
سپیده دم که دیدم و فراموش نمیکنم
مرکبِ تو در آبها سرگردان بود
پس در این بیت
از تو یاد میکنم
یعنی بادبانِ جنون را
لبالب از باد میکنم
به اینجا که رسید صحبت موسا
یکی اشارهای کرد که ساکتش کند
موسا بلند گفت:
سپیده دم که دیدم و فراموش نمیکنم
به اشارههای هیچ کسی گوش نمیکنم
---
بسوختی به دلم مهر
خاره ای خاره
شبِ سیاه
که گم می کنی به هامون راه
سکوت و سايه بپردازم
به جادویی که بياسايی
تو هورِ خانه بر اندازم
دل از نشیب و سر از سودا بودی
به ساحلی که فرود آری
همیشه مرکب این ماه کبریا بودی
هزار چاره پنهانی
تو ماه نیستی مهمانی
بر این دقیقه ی ایمن
اگر دوام توانی کرد.
No comments:
Post a Comment