Thursday, September 26, 2013

A*SH*N*A:BANAFSHEH HEJAZI


BANAFSHEH HEJAZI 
A*SH*N*A
سودي ندارد
ديالوگ هاي تو در تو
در باره ي فانتزي هاي تو و من
- رودخانه اي كه غريب فرو مي رود .-
كاج هم
تاوان تغيير فصل را مي دهد.
روزي كه بودي
دامن چين دارم
كمتر دركمد
آويزان بود
دليلي براي بايگاني پرونده ات نداشتم

يادم نمي آيد
كفش هايم را كه در آوردي
شراب بود
يا ماسه اي كه له مي شد
اما پرده هاي اتاق ات اطلاعيه اي است
كه مرگ مكررم را
به رسميت مي شناسد .
تمام دنيا
نمايشگاه كشتي هاي پارك شده است
و كليدهايت
حلقه ي مفقوده ي انساني كه روزي بود
و هنوز خشكسالي
شهر را نديده است .
باكارت تلفن ديگري
دوباره به تصرف اضطراب ات گرفتار مي شوم .
گرفتار فكسي در سرزمين هاي شمالي
كه خوب كار نمي كند .


( دفتر اعتراف می کنم - بهار 1383- بنفشه حجازی)نشرهمراه

No comments:

Post a Comment