فرا مرز سلیمانی
عشق در بعد از ظهر باغ تندیس ها
:
پاییز پر پر زد و آمد پنجره را گشود
بیرون افراها و بلوط ها ی عاشق
در رگان شادشان می دویدند
ما هنوز منتظر مانده ایم
کسی از آن سوی خیابان
برایمان دست تکان دهد
و خزه های رقصان
بر گردن مان
تماشاییان وفادار فصل هایند
No comments:
Post a Comment