شعر زهره خالقی
برگردان فرامرز سلیمانی
آغوش ها
به شکل واژه در می آیند
دلها
نلرزیده می افتند
خیال ها
بی خاطره خاموش می شوند
و لب ها
سکوت را زنده می کنند !
می ترسم
می ترسم از شبی که دیگر
خلوتش خواستنی نباشد!
Arms
In the shape of words
Hearts
Falling without trembling
Dreams
Silenced without memory
And lips
Reviving the silence
I am frightened
I am frightened of the night
Its solitude is no longer desired
Tr.F.S
برگردان فرامرز سلیمانی
آغوش ها
به شکل واژه در می آیند
دلها
نلرزیده می افتند
خیال ها
بی خاطره خاموش می شوند
و لب ها
سکوت را زنده می کنند !
می ترسم
می ترسم از شبی که دیگر
خلوتش خواستنی نباشد!
Arms
In the shape of words
Hearts
Falling without trembling
Dreams
Silenced without memory
And lips
Reviving the silence
I am frightened
I am frightened of the night
Its solitude is no longer desired
Tr.F.S
No comments:
Post a Comment