faramarz soleimani,self portrait
دستان مان با دستان مان زمزمه دارند
بامداد که مه را می تا را ند
در سکوت
و راه
کنار رود
تنهایی را پس می زند
زمزمه یی مه آلود دارند
دستان مان
در دستان مان
زمستان همپای ما
آوازی عریان سر داده است
مه می شود زمزمه های بامدادی مان
No comments:
Post a Comment