کوروش همه خانی شاعر و منتقد
عضو کانون نویسندگان ایران متن ۱۳۴نویسنده
یازده کتاب شعر نوشته و دو سی دی شعر و صدا از خود منتشر کرده است
اهل ایران شهر کرمانشاه و 17 ساله در سوئد زندگی می کند , از سال ۱۳۷۶/۱۹۹۷
در ایران شاگرد احمد شاملو و محمد حقوقی بوده و تا کنون تعداد زیادی از اشعارش به زبان ها ی مختلف ترجمه شده است
حدود سی سال است که شعر می نویسد و علاقه به موسیقی نیز دارد
تازه ترین کتاب او *دل به دلبری افتاد* در لندن به چاپ رسیده و قبلاً نیز سه کتاب شعر به زبان فارسی در گوتنبرگ به چاپ رسانده است
اگر اتفاق من نبودی
برای دیگری اتفاق می شدم
فکر کن
انگار نه انگار
اتفاق هم بودیم
---
فرقی ندارد
هر گوشه ای از جهان!
یک تکه زمین ِ خشکم بدهید
تمام جیبم پر از انگور است
کلمه ها ی داغدار
از کوه ها
ریخته بر جاده ها ی مه آباد
دانه دانه چیده ام
صدای گریه ام را
ازسطر های بالا بشنوید
بگذارید بگذرم
با همین سکوت که در دها نم کر شده
نام چند نفر هی
از بغل گوشم رد می گیرد
از چشمم می پرد
خواب را نمی گویم
حواس ات کجاست؟
روی زمین
یک تکه اما خیس
هر جا بخواهم
زیر پای تان سبز می شوم
عطری توی گلوی تان
با همین آتش
که دارد چشم :
شما نگذارید
این روزها کلمه ها تنها بمانند
اگر کلمه با کلمه ا ی دیگر جفت نشود
کار ما کساد است
فرقی ندارد همین جا که هستم
دست ها یم باز
گلویم بسته
راه را برایم پیدا کنید
در این اذان ظهر
که خراب تر از آب انگور افتاده ام
عضو کانون نویسندگان ایران متن ۱۳۴نویسنده
یازده کتاب شعر نوشته و دو سی دی شعر و صدا از خود منتشر کرده است
اهل ایران شهر کرمانشاه و 17 ساله در سوئد زندگی می کند , از سال ۱۳۷۶/۱۹۹۷
در ایران شاگرد احمد شاملو و محمد حقوقی بوده و تا کنون تعداد زیادی از اشعارش به زبان ها ی مختلف ترجمه شده است
حدود سی سال است که شعر می نویسد و علاقه به موسیقی نیز دارد
تازه ترین کتاب او *دل به دلبری افتاد* در لندن به چاپ رسیده و قبلاً نیز سه کتاب شعر به زبان فارسی در گوتنبرگ به چاپ رسانده است
اگر اتفاق من نبودی
برای دیگری اتفاق می شدم
فکر کن
انگار نه انگار
اتفاق هم بودیم
---
فرقی ندارد
هر گوشه ای از جهان!
یک تکه زمین ِ خشکم بدهید
تمام جیبم پر از انگور است
کلمه ها ی داغدار
از کوه ها
ریخته بر جاده ها ی مه آباد
دانه دانه چیده ام
صدای گریه ام را
ازسطر های بالا بشنوید
بگذارید بگذرم
با همین سکوت که در دها نم کر شده
نام چند نفر هی
از بغل گوشم رد می گیرد
از چشمم می پرد
خواب را نمی گویم
حواس ات کجاست؟
روی زمین
یک تکه اما خیس
هر جا بخواهم
زیر پای تان سبز می شوم
عطری توی گلوی تان
با همین آتش
که دارد چشم :
شما نگذارید
این روزها کلمه ها تنها بمانند
اگر کلمه با کلمه ا ی دیگر جفت نشود
کار ما کساد است
فرقی ندارد همین جا که هستم
دست ها یم باز
گلویم بسته
راه را برایم پیدا کنید
در این اذان ظهر
که خراب تر از آب انگور افتاده ام
هر گوشه ای از جهان!
یک تکه زمین ِ خشکم بدهید
تمام جیبم پر از انگور است
کلمه ها ی داغدار
از کوه ها
ریخته بر جاده ها ی مه آباد
دانه دانه چیده ام
صدای گریه ام را
ازسطر های بالا بشنوید
بگذارید بگذرم
با همین سکوت که در دها نم کر شده
نام چند نفر هی
از بغل گوشم رد می گیرد
از چشمم می پرد
خواب را نمی گویم
حواس ات کجاست؟
روی زمین
یک تکه اما خیس
هر جا بخواهم
زیر پای تان سبز می شوم
عطری توی گلوی تان
با همین آتش
که دارد چشم :
شما نگذارید
این روزها کلمه ها تنها بمانند
اگر کلمه با کلمه ا ی دیگر جفت نشود
کار ما کساد است
فرقی ندارد همین جا که هستم
دست ها یم باز
گلویم بسته
راه را برایم پیدا کنید
در این اذان ظهر
که خراب تر از آب انگور افتاده ام
No comments:
Post a Comment