از پرچین پاییز پریدم
و نظم باغ را بر هم زدم
آرزوی نیامده بود که نیامده بود
اگر به مرگ باغ می اندیشیدم
و عشق آمده بود و قامت راست کرده بود
تا بلندای عشق
پای پرچین
در تامل پگاه
دست عاشق را گرفت و پرید
و نظم باغ را بر هم زد
ارغوانی شد در ساحت ارغوان
اگر به مرگ باغ می اندیشید
و هوا نم نم بهاری می بارید
باد نرگس و نارنج
در کوچه باغ می پاشید
و پرچین تنها شد
هوا هنوز
نم نم بهار ی می بارید
آرزوی نیامده بود
که نیامده بود
گویا نبودن برگ بود
که دستان فصل را گرفت و
با خود آورد
و آوایم
تازه شکفت
31 JANUARY
No comments:
Post a Comment