چه خوب که می توانم حروف درشت روی منو را بخوانم
در سال ٢٠١٣
وقتی که راه را گم کردیم
عطر خوراک های خوب را دنبال کردیم
تا مشعل شرار
و نقاشی های زهره روی دیوار
و مهربانی ی حسن و می و تکیلا
استاد هرگز سه تا ر نمی زند
اما سه تا ر خوب می شناسد
گفت میازار روزی که محشر شود
ما جزوه می نوشتیم و امتحان می دادیم
تا بزرگ شدیم
And you gotta go where everybody knows your name
از قصه ی عشق و عاشقی پرسیدیم
صحبت کنسرت تالار رودکی شد و پیتزا پنتری
و سواری و تنیس
و اختلاف روایت ها
گفت چند در صد تاریخ را خانم ها نوشتند .و بعد
Do not challenge my memory
در خرگوشک بود که اسب ها را به مرتضا می سپردند
اسب سیمین رم می کند
یعنی روی آسفالت اسب ها از صدای سم خود هم رم می کنند
و شیهه ی بلند اسبان رم کرده در راه
و کشش آن ها به بیرون راه
That was the moment
Here comes Zorro !
و سیمین عروس خوشه های یاسمین شد
در باغ های عطر آگین رامسر
که تازه انقلاب شده بود
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری گزیده ام که مپرس
و نقل و نبات و تعریف و تعارف و احسنت می بارید
گفت چه آفرینی به هم می گویند مثل آن که ما بادمجو نیم
و شیرینی را گفت کدامش را دوست دارد
گفت اینو دوست دارم
گفت آقا اینو بده
و ماه از پشت پنجره در هاله ی ابر می تابید
ماهمیشه میهمان شما هستیم و
طی مراسمی با شکوه
با شامپانی ووو سال نو را شا د باش می گوییم
ووو عصبی و زشت است veuve
این را همه متفق القول بودند
و شاید سکس خوبی نداشته باشد
و از نظر رشته ی من نازا هم باشد
طاغوتیان و یاقوتیان همیشه
عاشق شدن پیش از پروانه
وقتی چانه ی عاشقان می لرزد
و قصه ی اصفهانی را که حسین دا شت از تهرانی می گفت
وقت عشقبازی با شیر باز را با تعجب از او پرسید پرسید و
سو ری از خنده غش کرد
و آن شب ما همه از خنده و شادی غش کردیم
در حلقه ی موج
بالاخره از ما هم ماجرا را پرسیدند
و من قصه ی جن و پری را برایشان خواندم
در آسمان تنها
و آن روز بهمنی که در دستشویی زندانی شدیم
و صندلی ی شیو ا و سعید که امشب خالی بود
و حالا دیگر پاسی از صبح گذشته بود
که زندگی، شعری دیگر شد
شعر زندگی
تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر هم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح
کین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
1.1.13
در سال ٢٠١٣
وقتی که راه را گم کردیم
عطر خوراک های خوب را دنبال کردیم
تا مشعل شرار
و نقاشی های زهره روی دیوار
و مهربانی ی حسن و می و تکیلا
استاد هرگز سه تا ر نمی زند
اما سه تا ر خوب می شناسد
گفت میازار روزی که محشر شود
ما جزوه می نوشتیم و امتحان می دادیم
تا بزرگ شدیم
And you gotta go where everybody knows your name
از قصه ی عشق و عاشقی پرسیدیم
صحبت کنسرت تالار رودکی شد و پیتزا پنتری
و سواری و تنیس
و اختلاف روایت ها
گفت چند در صد تاریخ را خانم ها نوشتند .و بعد
Do not challenge my memory
در خرگوشک بود که اسب ها را به مرتضا می سپردند
اسب سیمین رم می کند
یعنی روی آسفالت اسب ها از صدای سم خود هم رم می کنند
و شیهه ی بلند اسبان رم کرده در راه
و کشش آن ها به بیرون راه
That was the moment
Here comes Zorro !
و سیمین عروس خوشه های یاسمین شد
در باغ های عطر آگین رامسر
که تازه انقلاب شده بود
گشته ام در جهان و آخر کار
دلبری گزیده ام که مپرس
و نقل و نبات و تعریف و تعارف و احسنت می بارید
گفت چه آفرینی به هم می گویند مثل آن که ما بادمجو نیم
و شیرینی را گفت کدامش را دوست دارد
گفت اینو دوست دارم
گفت آقا اینو بده
و ماه از پشت پنجره در هاله ی ابر می تابید
ماهمیشه میهمان شما هستیم و
طی مراسمی با شکوه
با شامپانی ووو سال نو را شا د باش می گوییم
ووو عصبی و زشت است veuve
این را همه متفق القول بودند
و شاید سکس خوبی نداشته باشد
و از نظر رشته ی من نازا هم باشد
طاغوتیان و یاقوتیان همیشه
عاشق شدن پیش از پروانه
وقتی چانه ی عاشقان می لرزد
و قصه ی اصفهانی را که حسین دا شت از تهرانی می گفت
وقت عشقبازی با شیر باز را با تعجب از او پرسید پرسید و
سو ری از خنده غش کرد
و آن شب ما همه از خنده و شادی غش کردیم
در حلقه ی موج
بالاخره از ما هم ماجرا را پرسیدند
و من قصه ی جن و پری را برایشان خواندم
در آسمان تنها
و آن روز بهمنی که در دستشویی زندانی شدیم
و صندلی ی شیو ا و سعید که امشب خالی بود
و حالا دیگر پاسی از صبح گذشته بود
که زندگی، شعری دیگر شد
شعر زندگی
تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم
پایی ز نشاط بر هم نزنیم
خیزیم و دمی زنیم پیش از دم صبح
کین صبح بسی دمد که ما دم نزنیم
1.1.13
No comments:
Post a Comment