Friday, January 31, 2014

A*SH*N*A:VAHEH ARMEN

واهه آرمن
:

دلم می‌خواست
شبی که می‌رفتی
اتفاق ساده‌ای می‌افتاد

راه را گم می‌کردی
فاخته‌ای کوکو می‌کرد
و کلیدی زنگارگرفته
از آشیانۀ خالی دُرناها
به زمین می‌افتاد

باران می‌گرفت
بیدار می‌شدم
بیدارت می‌کردم
و ادامۀ این خواب را
تو تعریف می‌کردی...


No comments:

Post a Comment