محمد رضا اصلانی Mohamad Reza Aslani
A*SH*N*A
کتابها
شبهای نیمکتی روزهای باد , ؟,۱۳۴۴
بر تفاضل دو مغرب ,زوار ,۱۳۵۴
سوکنامه سالهای ممنوع, زردیس/ شباهنگ , ۱۳۵۷
کتابها
شبهای نیمکتی روزهای باد , ؟,۱۳۴۴
بر تفاضل دو مغرب ,زوار ,۱۳۵۴
سوکنامه سالهای ممنوع, زردیس/ شباهنگ , ۱۳۵۷
اينجا هميشه چراغ روشن است
اينجا احساس روز
پنجره را چرك ميكند
اينجا احساس روز
پنجره را چرك ميكند
محمد رضا اصلانی
راست است، كلمات خلاقاند. اما تا خلاقيت را چه بدانيم درست فرماليسم در اين نحوه از شعرپردازي رو مينمايد. فرمي مطلق و آهنين از براي هيچ نگفتن. يا گفتن هر آنچه گفته شده. اين وابستگي كلمات بههم، خلقي دنبالهرو را هم ميآفريند و اين كلمات وابسته و رديف شده، يابه سيخ شده، ء همين خشونتء خودساختار به سيخ شدگي و وابستگي را به خواننده ميآموزد.
اين مضامين نيست كه نوشان را بيابيم، اين ساختارها هستند كه مضامين را نو ميكنند، اين ساختار است كه خلق ميشود، گسترش ميدهد و به قول «مولوي»، پرده نو ميزند در دلمان و آنگاه است كه خطاب به مخاطب ميشود،اي دل واي ديده واي روشني، مخاطب به خود روشن ميشود.
اين مضامين نيست كه نوشان را بيابيم، اين ساختارها هستند كه مضامين را نو ميكنند، اين ساختار است كه خلق ميشود، گسترش ميدهد و به قول «مولوي»، پرده نو ميزند در دلمان و آنگاه است كه خطاب به مخاطب ميشود،اي دل واي ديده واي روشني، مخاطب به خود روشن ميشود.
گفتوگو با محمدرضا اصلانی درباره شعر حجم
---
با دلت
بیا و آب زن بر مشرق و مغرب جهان
که دریایم قبر گرفته است
در راه که می آمدم
به بنفشه های بی اعتبار بهار
سلام کردم
با بنفشی گرم و عمیق
دست دادم
و سدیم از این همه گرمای امواج شکست
عاشق بودم
که ارغوان دیدار
پریشانم کرد
---
---
با دلت
بیا و آب زن بر مشرق و مغرب جهان
که دریایم قبر گرفته است
در راه که می آمدم
به بنفشه های بی اعتبار بهار
سلام کردم
با بنفشی گرم و عمیق
دست دادم
و سدیم از این همه گرمای امواج شکست
عاشق بودم
که ارغوان دیدار
پریشانم کرد
---
No comments:
Post a Comment