شاعر,نقاش ,روزنامه نگار
می پرسند
چرا برای آفتابهای آن سو دستی تکان نمی دهی؟
چرا برای پنجره های باز نامه یی نمی نویسی؟
چرا گر نمی گیری از یک نگاه شوخ؟
چرا بند کفش هایت را نمی بندی؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟
---
برف آبي بود
حرف آبي بود
منگ
در واژة بي هنگام
تلخ در بادام
ايستادم با سنگ
ايستادم با برف
يال اسباني
پاهاشان سنگ
بال مرغاني
از جنس درنگ
هُدهُد
از ساية سي مرغ فرود آمد
پاكشيدم
رفتم تا سر سطر
سبدي واژة تر كندم
چندتايي گل سرخ
و به ديدار زمان رفتم
---
می پرسند
چرا برای آفتابهای آن سو دستی تکان نمی دهی؟
چرا برای پنجره های باز نامه یی نمی نویسی؟
چرا گر نمی گیری از یک نگاه شوخ؟
چرا بند کفش هایت را نمی بندی؟
چرا؟
چرا؟
چرا؟
---
برف آبي بود
حرف آبي بود
منگ
در واژة بي هنگام
تلخ در بادام
ايستادم با سنگ
ايستادم با برف
يال اسباني
پاهاشان سنگ
بال مرغاني
از جنس درنگ
هُدهُد
از ساية سي مرغ فرود آمد
پاكشيدم
رفتم تا سر سطر
سبدي واژة تر كندم
چندتايي گل سرخ
و به ديدار زمان رفتم
---
No comments:
Post a Comment