Wednesday, January 29, 2014

A*SH*N*A:MOHAMAD ALI BAHMANIمحمدعلی بهمنی

محمد علی بهمنی Mohamad Ali Bahmani
من پنجره ای باز شده رو بشمایم
دیوار نمی خواست خودم را بسرایم
ماندم که درآن آجر و این شیشه چه فرق است
وقتی که کسی گوش ندارد به صدایم .

شناسنامه ی من یک دروغ اجباری ست
هنوز تا متولد شدن مجالم هست .


در پارک
به جز درخت هیچکس نیست
شب را تا صبح
روی نیمکت های خالی می نشینم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد


No comments:

Post a Comment