modified:4 bhaman 1392/2014
فرامرزسلیمانی : ویژه نیما ـ ۵
مجله موج
پاییزوزمستان ۱۳۹۲
farsi/english
NIMALOGYمن قایقم نشسته به خشکی
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
باقایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم
وامانده درعذابم انداخته ست
درراه پرمخافت این ساحل خراب
و فاصله ست آب
امدادی ای رفیقان با من
گل کرده است پوزخندشان اما
برمن
بر قایقم که نه موزون
بر حرف هایم در چه ره و رسم
برالتهابم از حد بیرون
...
درالتهابم ازحدبیرون
فریادبرمی آیدازمن
دروقت مرگ که بامرگ
جزبیم نیستی وخطرنیست
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضررنیست
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کام شکن شان
من درد می برم
خون ازدرون دردم سرازیر می کند
من آب راچگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم
من چهره ام گرفته
مقصودمن ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
من دست من کمک ز دست شما می کند طلب
فریاد من شکسته اگردرگلو و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم*
---
* سیروس طاهباز را این اواخر بیشتر ازدوران دانشکده می دیدم و همیشه ضمن قدردانی از زحمات سی ساله اش برای دیوان نیما ، به ویرایش اواعتراض داشتم و این که با این همه نقطه گذاری زاید شعرهارا خفه کرده است و بهتراست از شاعران برای ویرایش کارها کمک بخواهد اما حرف رفیق عاشق مااین بود که او هم مثل نیما به هیچ کس و حتا نزدیکان او نیزاعتمادندارد.راست هم می گفت چون پخته خواری درفرهنگ ما آیین رایجی است
English translation to appear in this spot.
ه
فرامرز سليماني
نيماًارج و ارزش زمان و زمانه را به ما اموخت و كدار از كذشته را به اينده . سؤال همراه نكراني أينست كه ايا ما كه مدعاي نكرش و نوشتاي فرانيمايي را در بي زماني داريم هنوز به ارزش هاي نيمايي در دوران أو رسيده ایم و افرينش. هاي نيمايي ان زمان را درك كرده ایم و قدر و أرج زمان و جكيده ي زمان بودن را دانسته ايم؟
تفاوت عمده ي دوران ما أنست كه غولان مرده اند يا به دستان تواناي برنايان زمانه درً غرقاب هاي خود ساخته شان از دست رفته اند و لينك أيا
باز ماندكان انان به ارزش ها و معيار هاي تاره يي رسيده اند تا فرديت ها را در جمع و جان وجهان تكثير كنند . اما اين تكثير و تكثر تنها در تاره كي ، اصالت وًخلاقيت به ميراث هاي تاره مي بلد و رشد می کند و نه تقليد و رو نويسي هاي رايج كه در انتشارات مشكوك و محدود در خود فرو
مي يوسد و اعتنا و ارزشي تاره و معاصر را برًًنمي أنكيزد
جًه خوب كه زندگی و آثار نيما بهانه يي. براي اين أرجكزاري هاي هشدارانه بأشد
Nosratolah Masoudi آفریننده و خلاق کیست؟ خلق چه تعریفی دارد؟ پدیده ی خلق شده تا پیش از اتفاقی که بواسطه فرد خلاق رخ می دهد وجود ندارد. فی الواقع اوست که چیزی را به جهان می افزاید. و طبیعی ست که خلق بواسطه مؤلفه تازه اش لایق چنین عنوانی می شود. شاید با توجه به این مسائل است که دکتر سلیمانی هوشمندانه این سوال را مطرح می کند که آیا ما با درونی کردن آنچه نیمای بزرگ گفته است مدعی طرحی تازه ایم؟ و یا با کارهایمان نشان می دهیم که حتا تا نو آوری های نیما بسیار فاصله داریم تا چه رسد به بر گذشتن خلاقانه از آنها!
img:moj
مجله موج
پاییزوزمستان ۱۳۹۲
farsi/english
NIMALOGYمن قایقم نشسته به خشکی
من چهره ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
باقایقم نشسته به خشکی
فریاد می زنم
وامانده درعذابم انداخته ست
درراه پرمخافت این ساحل خراب
و فاصله ست آب
امدادی ای رفیقان با من
گل کرده است پوزخندشان اما
برمن
بر قایقم که نه موزون
بر حرف هایم در چه ره و رسم
برالتهابم از حد بیرون
...
درالتهابم ازحدبیرون
فریادبرمی آیدازمن
دروقت مرگ که بامرگ
جزبیم نیستی وخطرنیست
هزالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهوست و جز به پاس ضررنیست
با سهوشان
من سهو می خرم
از حرفهای کام شکن شان
من درد می برم
خون ازدرون دردم سرازیر می کند
من آب راچگونه کنم خشک؟
فریاد می زنم
من چهره ام گرفته
مقصودمن ز حرفم معلوم بر شماست
یک دست بی صداست
من دست من کمک ز دست شما می کند طلب
فریاد من شکسته اگردرگلو و گر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می زنم
فریاد می زنم*
---
* سیروس طاهباز را این اواخر بیشتر ازدوران دانشکده می دیدم و همیشه ضمن قدردانی از زحمات سی ساله اش برای دیوان نیما ، به ویرایش اواعتراض داشتم و این که با این همه نقطه گذاری زاید شعرهارا خفه کرده است و بهتراست از شاعران برای ویرایش کارها کمک بخواهد اما حرف رفیق عاشق مااین بود که او هم مثل نیما به هیچ کس و حتا نزدیکان او نیزاعتمادندارد.راست هم می گفت چون پخته خواری درفرهنگ ما آیین رایجی است
English translation to appear in this spot.
ه
فرامرز سليماني
نيماًارج و ارزش زمان و زمانه را به ما اموخت و كدار از كذشته را به اينده . سؤال همراه نكراني أينست كه ايا ما كه مدعاي نكرش و نوشتاي فرانيمايي را در بي زماني داريم هنوز به ارزش هاي نيمايي در دوران أو رسيده ایم و افرينش. هاي نيمايي ان زمان را درك كرده ایم و قدر و أرج زمان و جكيده ي زمان بودن را دانسته ايم؟
تفاوت عمده ي دوران ما أنست كه غولان مرده اند يا به دستان تواناي برنايان زمانه درً غرقاب هاي خود ساخته شان از دست رفته اند و لينك أيا
باز ماندكان انان به ارزش ها و معيار هاي تاره يي رسيده اند تا فرديت ها را در جمع و جان وجهان تكثير كنند . اما اين تكثير و تكثر تنها در تاره كي ، اصالت وًخلاقيت به ميراث هاي تاره مي بلد و رشد می کند و نه تقليد و رو نويسي هاي رايج كه در انتشارات مشكوك و محدود در خود فرو
مي يوسد و اعتنا و ارزشي تاره و معاصر را برًًنمي أنكيزد
جًه خوب كه زندگی و آثار نيما بهانه يي. براي اين أرجكزاري هاي هشدارانه بأشد
Nosratolah Masoudi آفریننده و خلاق کیست؟ خلق چه تعریفی دارد؟ پدیده ی خلق شده تا پیش از اتفاقی که بواسطه فرد خلاق رخ می دهد وجود ندارد. فی الواقع اوست که چیزی را به جهان می افزاید. و طبیعی ست که خلق بواسطه مؤلفه تازه اش لایق چنین عنوانی می شود. شاید با توجه به این مسائل است که دکتر سلیمانی هوشمندانه این سوال را مطرح می کند که آیا ما با درونی کردن آنچه نیمای بزرگ گفته است مدعی طرحی تازه ایم؟ و یا با کارهایمان نشان می دهیم که حتا تا نو آوری های نیما بسیار فاصله داریم تا چه رسد به بر گذشتن خلاقانه از آنها!
img:moj
No comments:
Post a Comment