Wednesday, January 29, 2014

A*SH*N*A:FARHAD ABEDINIفرهاد عابدینی


Farhad Abediniفرهاد عابدینی ا
A*SH*N*A
 همیشه مست
:
با گردش پیالهِ ی چشمانت
سکر هزار ساله ی صد جام باده بود
من جرعه ای زدم
زان پس همیشه مست 
زان پس همیشه در به در و
_ خان و مان به دوش
درکوچه های ساکت غم
_ پرسه می زنم.
× × ×
ازمجموعه ی شعر:آ وردگاه_ 1358


دنیای کودکانه‌ی زیبایی دارم !


دنیای کودکانه‌ی زیبایی دارم
با اسب چوبینم
که بر ترک ام نشسته ای
در کوچه باغ های قدیمی
می تازیم
به دبیرستانم که می رسیم
همشاگردی هایم
به بازی
دعوتم می کنند
من می گذرم
یعنی
ما می گذریم
چقدر سخت چسبیده ای به من
هرم نفس هایت
پشت گردنم را می سوزاند
دختر
چقدر شیرین زبانی می کنی
دراندوه این همه
سال های بر بادرفته
و چقدر زود
پرتابم می کنی
از دنیای زیبای کودکی
به دنیای هول و هراس بزرگتران ..
دختر!
ما هنوز زرد آلوها را
نچیده بودیم
گیلاس ها را
نخورده بودیم
و اسب زیبای چوبی را
نشکسته بودیم
ما به دنیای بلوغ
نرسیده بودیم
ما کال بودیم .
---


(عشق عتیقه ی نا یاب )
این قصه ،
قصه ای است قدیمی
که شاهزاده ای
با اسب سپید بالدارش
از لا به لای توده های مه
- فرود آید
ویال زرین اسبش
کمندی شود برای تو
تا بر ترکش بنشینی
و به شهر خویش برانید
نه عزیزم
عشق را در بازار برده فروشان
- به حراج گذاشته اند
ومجنون
برای ملاقات لیلی شماره می فروشد
وتیشه ی فرهاد
در گرو لقمه نانی است
برای نگهبانان کاخ خسرو
تا خواب شبانه ی فرهاد را نیاشوبند
وخسرو
دیگر به یاد شیرین وزیبایی های گلها نیست
او به وسعت باغچه اش می اندیشد
تا صنوبر های فراوانی بکارد
که کارخانه های کبریت سازی
_ ورشکست نشوند
نه ، عزیزم
ما عشق را که عتیقه ای است نا یاب
می باید در مجری ( هزار تو ) ی سنگی
_ به امانت بگذاریم
وخود به انتظار بنشینیم
تا شاید...
* * *
از کتاب : چهل تاقه ابریشم  
· 

No comments:

Post a Comment