فرامرز سلیمانی
نه در بی زمانی که در زمانی ازلی آغوشم را به روی تو گشوده می دارم
ماه را پایانی نیست و نه بی پایانی تا ماه دیگری از در به در اید
که همچنان تو یی
پس آغوش گشوده ام تو را در لفاف عشق می پیچد و می پیچاند و با آن در می پیچد
تا با آن عجین شوی
همچون پیچکی که در پیچکی
و بی پایانی را پایانی نیست
آنی نیست
نیست
که همچنان
تو
یی
No comments:
Post a Comment