فرامرز سلیمانی
تابستانه
:
تاکستان را می نوشیدم از ورید شمعدانی هاآفتاب جامه ی تابستان راتوی ایوان درید
و پیشاپیش مان راه افتاد تا پشت پرچین ها و خوشه ی عریان
داغ بود انگشتان مان ودست ها و پوست ملتهب مان
تاکستان دست هات را می نوشیدم از ورید شمعدانی هات که آفتاب جامه ی تابستانی ات را توی ایوان درید
و پرچین ها و خوشه ها در راه عریان افتاد
اول اوت
No comments:
Post a Comment