دو شنبه ها روزنامه ها را می آورم می چینم کنار میز و یک جا می بلعم
سه شنبه ها قهوه ی لاته در کافه ی فرامار با ساندویچ ساسج و تخم مرغ و کروآ سان و تهویه ی خیلی خنک
بعد بخشی از منظره ی ابری و آفتابی ی دریاچه می شوم
چهار شنبه ها صبح زود روزنامه ی محلی را می آوری و پرت می کنی جلوی در و می گریزی
پنجشنبه ها خبر تازه یی نیست جز سلامتی ی شما
جمعه ها هنر و ربرتا اسمیت می خوانم و
در موزه های مجازی جهان قدم می زنم تا دیر وقت شب
شنبه ها پس از پنج روز کار طاقت فرسا ی روزانه
می نشینم ناشتار مفصلی می خورم با خودم تنها
یکشنبه ها هم که روز فوتبال است از بوق سگ تا نصفه های شب
پس از آن که طی مراسم با شکوهی روزنامه ی نیو یورک تایمز را تمام می کنم
تا دوباره دوشنبه شود
و کار
و کار...
و کار....
No comments:
Post a Comment