نیمه ی گمشده ی من
در به رویم می گشاید
کفش هایم را آیا بیرون در بگذارم
یا که اصلن در نیاورم
پس یکی را بیرون می گذارم
و دیگری را دوباره می پوشم
نیمی از من سراغ کفش هایم را می گیرد
و نیمی دیگر می پرسد
کفش؟
بیرون هنوز باران می بارد
می روم گل های باغچه را آب می دهم
و دنبال قمری گمشده می گردم
که جوجه هایش را پای گلدان جا گذشته و
با توفان رفته است
پای عریانم را در ایوان می گذارم
پای پوشیده ام به اتاق باز می گردد
نیمه ی گمشده ام در را به رویم گشوده است
No comments:
Post a Comment