وقتی بود که دیدم گشتی های سپاه اخلاق , بورخس را از گورش کشیده اند بیرون و کشان کشان می برندش و ژ نرال ویدولای آرژانتینی یا شیلیایی یا هرجایی آن جا ایستاده و دارد با خونسردی تماشایشان می کند و بورخس
فریاد می زند که :
من نویسنده ام
و ١٣٤ نفر هم پا ی حرفش را امضا می کنند
اما سربازان گشتی گوششان بدهکار این حرفها و هیچ حرف دیگری نیست
من می روم جلو می پرسم مشکل این مرده چیست ؟ می گویند او اموال فیلسوفان شرق را دزدیده و از سیمرغ بگیر تا ابو العلا معری و تا حلاج و حافظ و خیام و رومی به دادگاه قاپی رایت شکایت برده اند که او دزد اموال عمومی است و مرد می گفت این که کار رایجی است در شرق و فریاد می زد که:
من نویسنده ام
و ١٣٤ نویسنده پای حرف هایش امضا می کردند
و بورخس در گورش نرم نرمک می خندید
فرامرز سلیمانی FARAMARZ SOLEIMANI
بورخس و من - ٤
BORGES Y YO-4/BORGES & I-4
No comments:
Post a Comment