آزیتا قهرمان./از کتاب زنی آمد مرا بپوشد /نشر آهنگ دیگر ١٣٨٨
.............................. .............
جای بدی ایستاده ام
بوته ها ی خار تا قلبم رسیده و بالا تر ...
بر این لبه نوبت گرفته باد
و دستم هنوز شاخه ای ندارد برای گلابی
با اینهمه ابر کشته وخانه ی تا کرده
زخم پیشانی سمتی نداشت
تنهایی ورم می کند
عین زنی چا ق جنگل زاییده است
از اینهمه دوری
صدای راه نمی رسد
تا برگهایی که پوشیده ام
شعر چشمان تو را دزدیده بود
و دهان کودکی در خواب
جای بدی ایستاده ام
و دوستت دارم شکلی می شود برای باریدن...
..............................
جای بدی ایستاده ام
بوته ها ی خار تا قلبم رسیده و بالا تر ...
بر این لبه نوبت گرفته باد
و دستم هنوز شاخه ای ندارد برای گلابی
با اینهمه ابر کشته وخانه ی تا کرده
زخم پیشانی سمتی نداشت
تنهایی ورم می کند
عین زنی چا ق جنگل زاییده است
از اینهمه دوری
صدای راه نمی رسد
تا برگهایی که پوشیده ام
شعر چشمان تو را دزدیده بود
و دهان کودکی در خواب
جای بدی ایستاده ام
و دوستت دارم شکلی می شود برای باریدن...
١٣٨٤
No comments:
Post a Comment