فرامرز سلیمانی
نخستین آغاز از آغاز نخستین
تکه های معمای کنار تکه های معما
به کجا می بردم
آن که نمی داند به کجا می رود
شعر است مگر شعر ی تابستانی
در توفان و سر پناهی
گل های باغ
تقویمی سبز بر دیوار می کوبد
در نگاه نگران قمری
که روزنامه را می گشاید
تا نرخ ارز را
در میدان جانگ بخواند
تانک ها می غرند
یک سنی ی بزرگ عشق
روی میز ناهار خوری
قیلوله ی پای تی وی
تا آژیر آمبولانس ها و پلیس را
نشنیده بگیرد
به آغاز نخستین
در نخستین آغاز
آزمون تلخ خارایی ست
در تپش مدام موج
اول اوت -
No comments:
Post a Comment