Saturday, May 31, 2014

NIMA'S SCULPTOR : ABOLHASAN SEDIGHI

ابو الحسن صدیقی , تندیسگر و نقاش 
ابوالحسن‌خان صدیقی (۱۲۷۳ - ۱۳۷۴) نقاش و مجسمه‌ساز برجستهٔ مازرونی (نوری)که از شاگردان کمال‌الملک وه. مجسمه فردوسی در میدان فردوسی، مجسمه خیام در پارک لاله تهران، مجسمه نادرشاه افشار در مشهد و طرح چهره ابوعلی سینا + سردیس نیما از کارهای برجستهٔ این گته مردی هسه

MEMORIZZZ:PAHLAVI HIGH SCHOOL,SARI

سال ۱۳۳۶ آخرین سالی که در ساری به دبیرستان پهلوی می رفتم آقای صعودی ، از دوستان پسر داییم فرهنگی با سابقه :زنده یاد صمصام الدین علامه ، رییس فرهنگ ساری بود و من هم معلم زبان فرانسه برادرش بودم که یک کلاس از من جلوتر بود. اسمعیل رستمکلایی هم بایستی همان هنرمند خوب و دبیر نقاشی ما و برادر کاظم باشد و چقدر هم شبیه اوست . من و کاظم رستمکلایی از دبستان و دبیرستان تا دانشکده پزشکی دانگاه تهران دوست و همکلاسی بودیم ...چه عکس و سند باارزشی است این ، و خیلی ممنون.


Ahmad Nikoo
اسم دبیر نقاشی مرحوم ابو القاسم رستمکلائی بوده باتشکر

حدود ۱۳۳۳-۱۳۳۴ آقای ابو القاسم رستمکلایی نمایشگاهی از آثار با قطع بزرگ خودش را در تالار دبیرستان پهلوی برگزار کرد که بسیار چشمگیر بود این آثار یادگار سالهای دانشجویی استادی و در حد ارزشهای موزه یی بود و امیدوارم هنوز نزد خانواده اش یا در مجموعه های خصوصی محفوظ باشد

LITCRIT:HAFEZ

Faramarz Soleimani
پخته خوارى خصوصيت عمده اينهاست با تمام : به كوشش، به همت، به روايت، به سعى، به تصحيح و تحشيه ، و بهانه هاى مضحك ديگر... و اين همه جمع حافظ خوانى و مدعاى حافظ شناسى بى حرف تازه ى امروزين . مشكل در همان فقر نقد نظرى و فقر نقد عملى است و توقف آكادميا در دوران قاجار و شعر بازگشت. و أمامزاده ساختن از شاعران كهن مانند حافظ و ادامه برخورد روشنك وار با آنان. فقدان ديالوگ در نشست ها و عدم شركت مخاطب. در گفت و گو يا گفت و شنود نيز عارضه ى ديگرى است كه از نشست ها يك برنامه ى موزه يى مى سازد و دستاوردهاى چاپى نخ نما بيشتر از هر چه ارزش دكوراتيو دارد. شايد باز نياز به ىاد آورى است كه تا آزادى فردى و آزاده گى نباشد و تا آزادى اجتماعى در كار نباشد در به روى همين يك پا شنه مى چرخد

PERSIAN CULTURE



  • پيشتر هم دوست پرسيده بودكه آندره سگوويا با پاكود لوسيا چگونه مقايسه مى شود ؟ مثل مقايسه ى محمد رضا لطفى است با محمد نورى يا فرهاد. سگوويا استاد گيتار كلاسيك است كه مظهر موسيقى و فرهنگ اسپانيايى است و پاكو فلامنكو مى نوازد كه مظهر ديگرى از آنست امابا گرايشهاى پاپ...راستي اين كيميايى مرده شور هيچكدام اينها را غسل نداده ؟!
    Faramarz Soleimani ...and paco makes it immortal. By the way flamenco traveled by gypsys from the east westward , and its sources might very well be persian. When I was talking about this with a friend and colleague from India who happened to be married with my other friend and colleague from Iran, she said you talk like my husband who tries to attribute everything to Iran And Persian culture.

     My friend, the lady M.D. From India told me a story I like to share with you:
    Once we went to visit Naghsh Jahan in acra,India and as soon as we entered the premise, my husband said this is a mausoleum by shah Jahan for his lover , designed and built 
    by Iranian architect and workers from Esfahan area of Iran, .and I said : Ali , don, t start it all over again! Then this guide arrived and repeated Ali's exact same word . You should see Ali's face, so proud of himself and his fellow builders of Naghsh Jahan ,and I gave up!

BE-ING:LIFE COMES FIRST

Life comes first
Or drath?
Or life brings death?
So what is death?
Is it defined by life
Or by death?
And is life 
The bearer or
Just borne?
While life starts
Death starts
Or will it?

Friday, May 30, 2014

ALBERT CAMUS:ETRANGER

...
بیگانه از البر کامو 
...

FZ POEMPAINTING:شبانه ى طلايى و كبود


شبانه ى طلايى و كبود...
It is all pulse
With wild rhythms or silence

To make wave
It is all wave
Pulsating within 
To keep us in minimalist love
Love is all pulse
Behind the wall
And if it is lost
After dark
In gold and blue
Will be found holding hands
At the edge of dawn
Poem by 
Faramarz Soleimani

A*SH*N*A:GHASEM AHANINJAN قاسم آهنین جان

 قاسم آهنین جانGHASEM AHANINJAN
A*SH*N*A
*دشنه*
به رویای تو خواهم مُرد
با منشوری از راز و
گُل های سپیده دمان
در علف حادثه
به قُطبِ آتش و
پلکِ گُشاده ی مهتاب
به رویای تو خواهم مُرد
با کاج بیکران و
پولادِ کشیده ی دریا
در برق دشنه ی سیمین آسمان
به رویای تو خواهم مُرد.

ARTZ:Z PAINTING


درود به همت عالي زهره خالقي هنرمند عزيز كه يكي از آثار نقاشيش را به انجمن كليه لويزيانا اهدا كرد


We appreciate Zohreh Khaleghi ' s donating her artwork to Louisiana Kidney Foundation. Brava!
My donation to National Kidney Foundation of Louisiana . It will host the 24th Annual Le Gala de la Bonne Vie on Sunday, June 1, 2014 @ the New Orleans Marriott Canal Street
این کارم را به انجمن بیماران کلیوی در لوییزیانا هدیه دادم

Thursday, May 29, 2014

Z POEMPAINTING W/TR

Poem & Painting by Zohreh Khaleghi
بازگشتی نیست
وقتی غبار واژه ها
از دهانت
زیر چشمانم 
رسوب می کند
بازگشتی نیست
شعرنقاشی زهره خالقی
There is no return
When the dust of the words
From your mouth 
Precipitates
Under my eyes
There is 
No return
Tr;FS

POEM FOR ZOHREH KHALEGHI









painting from Zohreh Khaleghi
Z Gallery
سپاس فراوان از شاعر و دوست عزیز نصرت اله مسعودی برای شعر و انتخاب نقاشی
شاعر جان روز قشنگی برایم رقم زدید ....

به نقاش و شاعر نازنین بانو زهره خالقی
موج ها
به پای قلم مویت می افتند
تا در حضیض ِاین زاویه
معنای خاص ِ خاکساری را
با چشم های تو
در میان بگذارند.
چه که نمی کنند آن انگشت ها
با ورد ِ رنگ ها بانو!
نصرت اله مسعودی

حسن اجتهادیA*SH*N*A:HASAN EJTEHADI :


...ﺑﺎ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪﻫﺎﯼ ﻧﯿﺰﺍﺭ /ﺗﻨﻢ ﺭﺍ / ﺁﻥﭼﻨﺎﻥ ﻧﯽﺯَﻥ ﻣﯽﮐﻨﺪ / ﮐﻪ ﻣﺜﻨﻮﯼ ﻣﺒﻬﻮﺕ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﻣﻮﻻﻧﺎ، ﺩﺳﺖﺍﻓﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﻣﯽﮔﺬﺭﺩ...
حسن اجتهادی
از دفتر منتشر نشده :
ﺑﺎ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻭ ﺻﺤﻨﻪ ﺍﺳﺖ

NEW WAVE OF IRANIAN CINEMA

سینمای موج نو ایران Iranian New Wave Cinema
Break and Mirrorخشت و اینه 

سینمای موج نو ایران در سال ۱۳۳۸ با فیلم شب قوزی فرخ غفاری آغاز می شود در همین سال و به دنبال چند فیلم مستند ، ابراهیم گلستان مشغول ساختن مستند موج و مرجان و خاراست که در سال ۱۳۴۱ با نخستین فیلم داستانی او خشت و آینه و کمی پیش از فیلم خانه سیاه است فروغ فرخزاد به نمایش در می آید و اینها همراه سیاوش در تخت جمشید فریدون رهنما نخستین آثار سینمای موج نو ایران به شمار می آید .فیلم قیصر که در سال ۱۳۴۸ عرضه شد و کارگردا ن آن مسعود کیمیایی پس از گذشت یک دهه از آغاز موج نو همان طور که تلویحن اشاره شد موج سوار بودند و نه آغازگر
زهره خالقی

A*SH*N*A:MEHDI AKHAVAN SALESمهدی اخوان ثالث

Mehdi Akhavan Sales
A*SH*N*A
اه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
عمر آینه بهشت، اما....آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
اکنون دل من شکسته و خسته ست
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر، که هرچه کرد او کرد.
مهدی اخوان ثالث


آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستين سرد نمناكش
باغ بي برگي
روز و شب تنهاست
با سكوت پاك غمناكش
ساز او باران
سرودش، باد
جامه اش، شولاي عرياني ست
ور جز اينش جامه اي بايد
بافته بس شعله ی زر تار ِ پودش، باد
گو برويد يا نرويد
هر چه در هر جا كه خواهد يا نمي خواهد
باغبان و رهگذاري نيست
باغ نوميدان
چشم در راه بهاري نيست
گر ز چشمش، پرتو گرمي نمي تابد
ور به رويش، برگ لبخندي نمي رويد
باغ بي برگي، كه مي گويد كه زيبا نيست؟
داستان از ميوه های سر به گردون سای ِ اينك خفته در تابوت پست خاك مي‌گويد
باغ بی برگی
خنده اش، خوني ست اشك آميز
جاودان
بر اسب يال افشان زردش
مي چمد در آن
پادشاه فصل ها
پائيز...
مهدی اخوان ثالث


به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند.
شبم را روز کن در زیر تن پوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر چه غمگین و غریبانه در این ایوان سر پوشیده وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا , ای هم‌گناه من درین برزخ، بهشتم نیز و هم دوزخ
به دیدارم بیا، ای هم‌گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می‌پوشند رو در خواب‌های بی گناهی‌ها
و من می‌مانم و بیداد و بی‌خوابی
در ایوان سرپوشیده متروک
شب افتاد ست و در تالاب من دیری ست
که در خوابند آن نیلوفر آبی و ماهی‌ها، پرستوها
بیا امشب که بس تاریک و تنهایم
بیا ای روشنی اما بپوشان روی
که می‌ترسم تو را خورشید پندارند
و می‌ترسم همه از خواب برخیزند
و می‌ترسم که چشم از خواب بردارند
نمی‌خواهم ببیند هیچ کس ما را
نمی‌خواهم بداند هیچ کس ما را
و نیلوفر که سر بر می‌کشد از آب
پرستوها که با پرواز و آواز
و ماهی‌ها که با آن رقص غوغایی
نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند
شب افتادست و من تنها و تاریکم
و در ایوان و در تالاب من دیری ست در خوابند
پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی
بیا ای مهربان با من
بیا ای یاد مهتابی
مهدی اخوان ثالث 
گزیده اشعار

MAYA ANJELOU 1928-2014

Nothing can dim the light that shines from within
Maya Angelou 1928-2014
The rainbow flew
And took the caged bird with her
FS

---

But today the rock cries out to us clearly forcefully
Come you may stand upon my 
Back. and face your distant destiny

But seek no haven in my shadow
I will give you no hiding place down here
...from On the pulse of morning, Maya Angelou's poem for President Bill Clinton first inaugural ceremony in jan 1993

A*SH*N*A:MASSOUD KARIMKHANI مسعود کریمخانی " روزبهان


 مسعود کریمخانی " روزبهان "
برگرفته از کتاب " آوازبومیان زمین "
ـــــــــ
اگر تو را نشناسم 
چگونه بازشناسم
خرام آهو را
دلال هوبره را
و غنجِ کبک دری را ؟

اگر تو را نشناسم
چگونه باز شناسم
غرورِ طایفه ام را
ــکه از عروسِ عروسانِ شرق می گویند .

من از شعاع تو در آفتاب می نگرم
و از کویرِ تنِ تو
هوایِ تشنة جغرافیای گمشده ام را
دوباره می یابم .

حدوث معجزه ای تو
حضورِ حادثه در ذهن خالیِ تقدیر
عبور نیزة نوری
که از فرازِ شب
کمانه کرد وُ گذشت .

تو واژه ای
ــ که از آغاز بود وُ هست هنوز
( حدوثِ آغازی تو )

تو واژه نیستی ، باری
تو شعرِ پنهانی
ــ تو شعر پنهانی در سنگ
ــ تو شعر پنهانی در آواز
ــ تو شعر پنهانی در چشمه
در ستاره وُ نور
تو شعر واژه وُ آهنگی
تو شعر منتشری .

اگر تو را نشناسم
چگونه شعر بگویم
و از که شعر بگویم
و از چه ....؟

هلا
ــ که جانِ جانِ جهانی تو
و یا ....چه هستی تو ؟!
هرآنچه می گوئی
همان که می دانی
همان ، همانی تو .

هلا ! مرا دریاب .

ROYAGARDANI:

پوشالی در بو جاری 
در هجوم باد 
که هر که و هر چه را بر باد داد 
و تنها خلایی بزرگ 

Tuesday, May 27, 2014

FZ POEMPAINTINGمثل نرودا سکوت می خواهم

FZ POEMPAINTING
مثل نرودا سکوت می خواهم و
چند چیز دیگر نامتناهی می خواهم
تا کهکشان و آفتاب
پاییز را می خواهم
و رنگین کمان را 
باران و برف را
و حتا یخ را
تا آب شدن هایش
و تابستان گرم طولانی را
تا در سرداب ها و تالاب ها دمی بیاسایم
و آنگاه تو را
تمام تو را
تا در سکوت با تو بگویم
عشقی نامتناهی
می خواهم
در بهار همیشه
واژه فرامرز سلیمانی و رنگ زهره خالقی

BAHARI'14:این تکانه ها

فرامرز سلیمانی 
این تکانه ها 
که می تکاند زمین را 
دارد گذار وقت را به یادمان می آورد 
با زبان عشق 
که این تکانه ها 
و زمین را 
با ما می تکاند 

FARASUTRA

فرا سوترا 
کافه جای خیلی دنج و آرامی ست 
تا وقتی که یک آدم خیکی صدا گنده با تلفن دستی اش وارد می شود 

PAPELI BORNA:BECOMING DISPLACED

Faramarz Soleimani:Becoming Displaced
PAPELI OF BORNA
صحنه خالی ست 
یاران همه رفتند 
و صحنه ی خالی را 
با خود بردند 
F.S.
5.28
Bio is the worst kind of fiction
Freud

Monday, May 26, 2014

BAHARI'14:صحنه را خالى مى كند


صحنه را خالى مى كند
پاى پروانه ها و آفتابگردان
و صحنه ى خالى را

با خود مى برد

FACEBOOK POETICS:در باب أخلاق رسانه يى

Facebook. Poetics
در باب أخلاق رسانه يى :
١- در طى اين ساليان هرگز كسى را تگ نكرده ام ولى اين وآل ما مثل كندوى عسل است كه همه را جذب مى كند البته از شما چه پنهان كه كسى هم اين تگ هاى مزاحم را نمى بيند و خود به خود هم محو مى شود
٢. أخلاق رسانه يى توصيه مى كند كه منبع اشتراك يا شير هرچند نا آشنا پاك نشود اما ديده مى شود آدمهايى كمترآشنا با وآل تو شريك مى شوند و به نام آشناى تو حساسيت دارند
٣ اين قانون اخلاقى هنوز تغيير نكرده است :
شعر و ترجمه و نوشته و بقيه آثار هنرى ديگًران از آن صاحبان آنان است و نقل بى امضا يك سرقت ادبى و هنرى محسوب مى شود . مهرزدن قلابى يا شرح عكس قلابى به ويژه داخل عكس ها و هرگونه خدشه ديگر وارد كردن و يا ترجمه بى امضا تنها يك تقلب رسواست
٤ و باز هم يك سؤال هميشه گى: دوست، رفيق ، همراه ... تو كه شاعر و نويسنده مترجم و عكاس و نقاش و مانند آن نيستى چرا به جاى خواندن و تماشاو لذت بردن مى خواهى با سرقت كارهاى اين و آن رسواى خاص و عام شوى، و با هربهانه هم مشت تهى خود را بازتر كنى؟
٥ ما هميشه از آدمهاى خود بين خود محور سلف سرويس شكايت داشتيم كه جز كار خود كار ديگران را گويا نمى بينند و نوعى كورى انتخابى دارند. اما اين دسته راهزنان به تقصير بد ترند كه ! چيزى كه تعارف و ديپلماسى بر نمى دارد و برخوردى جدي لازم دارد

آینه بر خود می پیچد BAHARI'14

آینه بر خود می پیچد 
وقتی تو رنج را پیش روی او می گیری 
و آینه 
شکل ترنج می شود 
بر پیرهنت 
پیچشی ست 
که پیچش تن توست 
وقتی آینه را 
پیش روی او می گیری 
و آینه در ترنج تو 
بر خود می پیچد 
و پیرهنت 
که از پیچش تو پر می شود 

HUSHANG SEIHUN1920-2014

Faramarz Soleimani HUSHANG SEIHUN,also Hooshang Seihoun, Tehran 1920 - 2014 Vancouver, Canada .
He is the ever present in any cultural outlet in Iran . We know Avicenna, Baba Taher, Khayyam, Kamalolmolk, Attar ,Nader Shah,among others , mostly Through Mohandes Seihoun who designed and built their mausoleums .
We remember you

دست های شاعر را می بندندBAHARI'14

دست های شاعر را می بندند 
دست هاى شاعر را مى بندندد
كلمه ى گذر : شعر. است
و شاعر

شعرش را در ذهنش مى نويسد: 
من شعر مى نويسم 
پس هستم
فرامرز سليمانى

BAHARI'14:آن شكسته


آن شكسته كه بر مى خيزد و بر خاك مى خزد هرگز به شكسته گى نمى انديشد در وقت نوشتن
فرامرز سليمانى

FARASUTRA

وقت تماشاى فيلم از خودم مى پرسيدم چرا همه ى زندانبان ها و ديكتاتورها مثل چارلى چاپلين مضحك و خنده دارند؟!THE PASSWORD IS COURAGE

Saturday, May 24, 2014

BAHARI'14:آن عين كه عين عاشقى ست

آن عين كه عين عاشقى ست
به راه ابريشم
يا در پرده ى حرير
و. شين شور و شباب و شار
پس قاف كه مى قلد غلغل مى كند
مثل چشمه ى غلغله 
و چشمه كه تنها مى شود
باز هم چشمه مى شود
مثل عين
در عين عاشقى
ف.س
im

BAHARI'14:QUILT OF NAKED DREAMS

Faramarz Soleimani:Quilt of Naked Dreams
Quilt of naked dreams
In black and white
But dreams are always in color
May be quilts aren't
So I take it all apart 
In a dark room
And sew it anew
With colorful words
Called
Quilt of naked dreams
5.24