Tuesday, May 6, 2014

BAHARI'14چای را که می ر یختم


فرامرز سلیمانی :چای را که می ر یختم 
چای را که می ر یختم
چیزی در فنجان شکفت 
بوی یاس می آمد که 
اتاقم دریا شد 
و لبخند تو بود
به رنگ پرنده ی آبی
که بر آب ها
می پرید
حالا پرنده تو را می خواند
و فنجان چای پر می شود
و خالی می شود
از عطر تو زهره

No comments:

Post a Comment