نا ؟ , کالیفرنیا , ٢٠١٣
...
سا ده گی را راهی پست مدرن برای رهایی از انزوای آزارنده ی زندگی مدرن امروز دانسته اند
این که سا ده گی نوشته مظهر ساده گی ذهن و عواطف و حساسیت هاست یا که شاعر به عمد آن را بر می گزیند هنوز مورد بحث است و تلخا نیز هنوز در این ساده گی , تلخا ی تنهایی نیست و یا شراب و بوسه و قهوه و اوکالیپتوس و مانند این ها .
زمهریر , تلخا ی یک زندگی ست در ژرفا, بی حضور هستی که در ناستالژیای دور یا در همین دم حا ضر حضور دارد که حضور نا حضورش می نامند و جان شعر و شاعر را می آزارد به عریانی
جن کجا بود
با من
...
با درد زیر آفتاب , کنار پله , پهلوی سرفه , و خلط های خشکیده ی زرد و سبز
با من
ص ص ٢٢ و ٢٣
...و یا در آزار صرفه و خلت به نبوده گی می اندیشد که هنر و شعر , او را می رهاند
هر شب
این سوی میله ها
در منظر مرگ
عشق را طرح می زند
نقاش
ص ٤٣
تنهایی ساکت سایه است . این در شعر ها یا دلنوشته ها جریان دارد که به شعر منثور یا شعر نوشتا ها می ماند و یادگار و کارنامه ی ٢٠ سال شاعری است از ١٩٩٣ تا ٢٠١٣ و نوشتن است برای رهایی از مرگ . داغ زمان و مکان رفته است و آدم ها که با این ها هجوم دارد و عشق است که این همه را زیر سایبانی در سایه یی محو گرد هم
می آورد . آوای فردی شاعر نیز طنینی اجتماعی دارد و پای او که بر زمینی بی ترحم است و جشن این دنیاست تا رنگارنگی آن را در میان
فراموشی ها یاد آور شود
دلنوشته های فلورا شباویز این چنین است که لحظه های شاعرانه را با گزارش های روزانه در می آمیزد و واقعیت و خیال را به هم گره می زند در خط ها و بند هایی که غریبه و آشنا می نماید و به تجربه یی همگانی گرایش دارد اما آن تلخا که تنها تلخی تنهایی نیست , هست و آن حضور نا حضور که شاعر در شعر : شعر هایم آورده است
تازگی ها
شعر هایم
رخت هایی آویخته بر بندند
زیر ابری سیاه
مانده
از یاد رفته
باران خورده
در حسرت گرمای خورشید تنی
ص ١٣٠
بر رسی کتاب موج MBR
سا ده گی را راهی پست مدرن برای رهایی از انزوای آزارنده ی زندگی مدرن امروز دانسته اند
این که سا ده گی نوشته مظهر ساده گی ذهن و عواطف و حساسیت هاست یا که شاعر به عمد آن را بر می گزیند هنوز مورد بحث است و تلخا نیز هنوز در این ساده گی , تلخا ی تنهایی نیست و یا شراب و بوسه و قهوه و اوکالیپتوس و مانند این ها .
زمهریر , تلخا ی یک زندگی ست در ژرفا, بی حضور هستی که در ناستالژیای دور یا در همین دم حا ضر حضور دارد که حضور نا حضورش می نامند و جان شعر و شاعر را می آزارد به عریانی
جن کجا بود
با من
...
با درد زیر آفتاب , کنار پله , پهلوی سرفه , و خلط های خشکیده ی زرد و سبز
با من
ص ص ٢٢ و ٢٣
...و یا در آزار صرفه و خلت به نبوده گی می اندیشد که هنر و شعر , او را می رهاند
هر شب
این سوی میله ها
در منظر مرگ
عشق را طرح می زند
نقاش
ص ٤٣
تنهایی ساکت سایه است . این در شعر ها یا دلنوشته ها جریان دارد که به شعر منثور یا شعر نوشتا ها می ماند و یادگار و کارنامه ی ٢٠ سال شاعری است از ١٩٩٣ تا ٢٠١٣ و نوشتن است برای رهایی از مرگ . داغ زمان و مکان رفته است و آدم ها که با این ها هجوم دارد و عشق است که این همه را زیر سایبانی در سایه یی محو گرد هم
می آورد . آوای فردی شاعر نیز طنینی اجتماعی دارد و پای او که بر زمینی بی ترحم است و جشن این دنیاست تا رنگارنگی آن را در میان
فراموشی ها یاد آور شود
دلنوشته های فلورا شباویز این چنین است که لحظه های شاعرانه را با گزارش های روزانه در می آمیزد و واقعیت و خیال را به هم گره می زند در خط ها و بند هایی که غریبه و آشنا می نماید و به تجربه یی همگانی گرایش دارد اما آن تلخا که تنها تلخی تنهایی نیست , هست و آن حضور نا حضور که شاعر در شعر : شعر هایم آورده است
تازگی ها
شعر هایم
رخت هایی آویخته بر بندند
زیر ابری سیاه
مانده
از یاد رفته
باران خورده
در حسرت گرمای خورشید تنی
ص ١٣٠
بر رسی کتاب موج MBR
No comments:
Post a Comment