Monday, May 12, 2014

*A*SH*N*A:MANUCHEHR NEYESTANI-3



منوچهر نیستانی 
برای شاعر عزیز : دکتر فرامرز سلیمانی 
نامه یی در شب 
گفتم که : می نویسم 
شب از چمن نوشتم 
با شب نشستم این راز 
با اهرمن نوشتم 
با کوه و برز و تابش 
با این که برده خوابش 
از تهمتن نوشتم 
من از چمن نوشتم 
با اهرمن نوشتم 
گلهای رنگ رنگ اند 
زیر چراغ مردم 
با رنگ های روشن 
با رنگ چشم ها گم 
مانند لاله هایی 
در سایه سار گندم 
از گم شدن نوشتم 
آیا وزد نسیمی 
شب با پیام و پرسش 
با بوی شب نشینان :
گلها 
گل ها که در نیایش 
این را من امشب آری 
با نسترن نوشتم 
یک نامه نیز امشب 
با خویشتن نوشتم 
باید بهار را دید 
با چشم اگر مسلح 
شب رفت و صبح آمد 
دیدم چه نامه یی 
از من به من نوشتم 
١٣٥٦
از کتاب : منوچهر نیستانی 
دو با مانع 
به انتخاب و مقدمه فرامرز سلیمانی 
بوذرجمهر تهران, ١٣٦٩

No comments:

Post a Comment