انسان- شاعر در ناستالژیا می زیدو درخاطره اش خانه من جنگل من کو کجاست نیما را به آوازبلند می خواند مگر آن که از هوش وحافظه و حساسیت های شاعرانه بی بهره باشد یا به او این چنین دیکته شود .همان ناستالژیا که تورابه باغ کودکی و کوه و دریا و رود می برد به جانب شعروقصه و فرهنگ زادبومی می کشد که هنوزکوششی میان راهی ست خاصه در قیاس با جان گسترده پیرامون و بمباران فرهنگیوزبانی، اجتماعی- اقتصادی وانفورماتیک که ویژگی عمده ی قرن ماست و این برای توفرصتی نمی گذارد که عقب بمانی ویا به چسبانه های سنت تن دردهی.پس اگرگذاری هست بایدگذشت
No comments:
Post a Comment