Saturday, May 17, 2014

SHER SHOHADAT AST : JALAL SARFARAZ+

SHER SHOHADAT AST
Faramarz Soleimani: 
JALAL SARFARAZ 
PP35-39+
...و نماهای بیشمار دیگر همه حکایت از تصویر گرایی شاعر دارد ..., ص ٣٧
شعر شاعر به ادعای خودش فصاحتی در لکنت است که در زمانه یی که بر مردم آنچنان ستم می رفت بیش از این
نمی توان بود .شعر شاعر به اعتراف خودش تصویر بی ریای نقاهت است شهری صادقانه اما
رفته رفته و بر خلاف رویایی و خیل پیروانش به فصاحتی مدرن می رسد که تجربه های ذهنی و معنوی شاعر را با نگاهی فلسفی - عرفانی در بر دارد و در آرامش و سکوتی به دور از جنجالهای رایج و مرید و مراد بازی ها ی
سنت گرایانه
+ملغمه یی ملموس از اینها همه است 
ص ٣٨
*
و «آن»
شنیدم و در خود فرو شدم
کمانه کردم و از قله ریختم
چنان به آینه خوردم که گم شدم
و طوطی 
از پس آیینه صیحه زد، و گریخت

و غلت غلت صدا بودم
میان آن «دو نمی دانم»
و جان به باد برافراشتم، که می دانم

کنار دره ی تنها
صدا زدم هو هو
و از تمام کجاها غریو هو هو هو
عروج دره ی گمنام بود
*
---
از دفتر «صبح از روزنه» ی بیداری 

رواق , تابستان ١٣٥٧
---
جلال سرفراز: بی صدایی 
از آفتابی اگر بر شوم 
به نسیمی 
چگونه خواهم ریخت ؟
قلمروی همه با دهانت 
مزرعه من 
و بید وار 
من است این 
چنین که می لرزد 
گره به آبروی باد آمد 
که ات سپرد که آتش به خیره بر دا ری 
تو کز نهایت خاکستری خبر دا ری 
صدای ریزش باد ست در قلمروی پنهان 
---

No comments:

Post a Comment