مسعود کریمخانی " روزبهان "
برگرفته از کتاب " آوازبومیان زمین "
ـــــــــ
اگر تو را نشناسم
چگونه بازشناسم
خرام آهو را
دلال هوبره را
و غنجِ کبک دری را ؟
اگر تو را نشناسم
چگونه باز شناسم
غرورِ طایفه ام را
ــکه از عروسِ عروسانِ شرق می گویند .
من از شعاع تو در آفتاب می نگرم
و از کویرِ تنِ تو
هوایِ تشنة جغرافیای گمشده ام را
دوباره می یابم .
حدوث معجزه ای تو
حضورِ حادثه در ذهن خالیِ تقدیر
عبور نیزة نوری
که از فرازِ شب
کمانه کرد وُ گذشت .
تو واژه ای
ــ که از آغاز بود وُ هست هنوز
( حدوثِ آغازی تو )
تو واژه نیستی ، باری
تو شعرِ پنهانی
ــ تو شعر پنهانی در سنگ
ــ تو شعر پنهانی در آواز
ــ تو شعر پنهانی در چشمه
در ستاره وُ نور
تو شعر واژه وُ آهنگی
تو شعر منتشری .
اگر تو را نشناسم
چگونه شعر بگویم
و از که شعر بگویم
و از چه ....؟
هلا
ــ که جانِ جانِ جهانی تو
و یا ....چه هستی تو ؟!
هرآنچه می گوئی
همان که می دانی
همان ، همانی تو .
هلا ! مرا دریاب .
برگرفته از کتاب " آوازبومیان زمین "
ـــــــــ
اگر تو را نشناسم
چگونه بازشناسم
خرام آهو را
دلال هوبره را
و غنجِ کبک دری را ؟
اگر تو را نشناسم
چگونه باز شناسم
غرورِ طایفه ام را
ــکه از عروسِ عروسانِ شرق می گویند .
من از شعاع تو در آفتاب می نگرم
و از کویرِ تنِ تو
هوایِ تشنة جغرافیای گمشده ام را
دوباره می یابم .
حدوث معجزه ای تو
حضورِ حادثه در ذهن خالیِ تقدیر
عبور نیزة نوری
که از فرازِ شب
کمانه کرد وُ گذشت .
تو واژه ای
ــ که از آغاز بود وُ هست هنوز
( حدوثِ آغازی تو )
تو واژه نیستی ، باری
تو شعرِ پنهانی
ــ تو شعر پنهانی در سنگ
ــ تو شعر پنهانی در آواز
ــ تو شعر پنهانی در چشمه
در ستاره وُ نور
تو شعر واژه وُ آهنگی
تو شعر منتشری .
اگر تو را نشناسم
چگونه شعر بگویم
و از که شعر بگویم
و از چه ....؟
هلا
ــ که جانِ جانِ جهانی تو
و یا ....چه هستی تو ؟!
هرآنچه می گوئی
همان که می دانی
همان ، همانی تو .
هلا ! مرا دریاب .
No comments:
Post a Comment