Wednesday, January 15, 2014

FLAMING SWORD:PURE WAVE-1نقد و گپ درباره ی موج ناب و...

 یار محمد اسد پور ,سعید اژ ده  و هوشنگ چالنگی 

درود دکتر سلیمانی عزیز من سعید آژده از شاعران مسجدسلیمانم
نیک می دانم که شاعران موج ناب مانند مرحوم رادمنش ،علیپور ،آریاپور ،اسدپور و صالحی دوستی دیرینه ای با شما دارند ساعتی قبل یارمحمداسدپور تلفنی از من خواست به شما سلام برسانم و بگویم دکتر عزیز چرا نظرت را نسبت به من تغییر داده ای ؟!من شما را دوست دارم و هرگز در شعر ناب ایران سر به شورش برنیاورده ام چرا که سالهاست در انزوا بسر می برم ...
سعید اژده گرامی.درود بر شما و یارمحمد عزیز. امیدوارم کارهایی تازه یی از شما و همچنین دیگر شاعران مسجدسلیمانی ببینم هرچند که پس از رفتن سیروس رادمنش و رستم اله مرادی و علی مقیمی، حتا دیدن این کارها هم دلتنگم می کند


January 8th, 7:21pm
دکتر درود بیاتوصفحه ام عکس تازه یارمحمد وچالنگی روببین الان امریکاساعت چنده؟؟
about an hour ago
دکتر درود...خبرداری علیمراد موری متخلص به علول ازشاعران موج ناب فوت شد؟؟
كي و كجا؟ علول هم از قبيله ي كوشه نشينان بود برايم بيشتر بنويس
دکتردقیقا یکسال بعدازمرگ سیروس...علول هم پروازکرد...همسایه ام بود...سنکوب کرد.....اواخرمرگش ازشمابسیاریادکرد برام....
يادش شاد. هوشنك جالنكي و يارمحمد اسدبور مراقب خودشان هستند؟
یارمحمد که خیلی سگ اخلاق شده ازبس تریاک میخوره...هوشنگ بهترو باهوشتره اما حواسش هست ...
هرمز علي بور جطور ؟
اونم تریاک وشیره.....
حالا كه صحبت شد و تو نيز مثل من جوان و سالمي مي خواهم بكويم دعوايي كه من با مسجد سليماني ها در أوج رفاقت داشتم اين خانه خرابي شان بود انها افيون نمي كشيدند افيون أنها را مي كشيد راستي قاسم اهنين جان فعال هست؟
بارهایارمحمد راترک دادم اما عبس بود....حق باشماست دکترجان....قاسم چندسالیست کامل ترک کرده اوتامرز کارتون خوابی رفت امابه زندگی برگشت....بقول خودش مثل اسب نفس میکشه.....
براوو . كار شعري مي كنه؟
اره فعال
دکتر منم دوس دارم بیام پیش شما...راسش اخربهمن کنکور دکترا دارم...اما
مرددم دکترجان....و البته مجرد....
براي اين مي برسم كه اعتياد آدمي را خوار و زبون و بي كار بي عار مي كنه نمونه أش حميد كريم بور بود و سيد علي صالحي . سيد علي باز يك راه حل هايي يافت اما كريم بور كم شد.. در مورد كنكور اميدوارم موفق باشي حالا ها با تنوع كزينش خيلي أسان تر شده كه شصت هزار نفر براي سيصد صندلي امتحان داديم
سپاس از راهنمایی و دذسوزی ی پدرانه ات اما چه فایده؟ایناکه گوش بشماندادن بمنم نمیدن...دکتر کریمپور رو میبینی اصلا؟همه بیخبرن ازش
سراغ کریمبور را در پاریس داشتم و گاه رباعی هم صادر می کرد ولی او قربانی اعتیاد وحشتناکش شد و نه شعر...
دکتر کدام اینها بنظرت شاعرتربود
بانی ناب حمید بود یا یارمحمد؟؟؟
یک مقاله در مجله بنیاد ابان ۱۳۵۷ نوشتم با عنوان شعر از چشم سوم که اگرروزی پیدایش کردی خوبست یک کپی برایم بگیری بعد چند مقاله نوشتم برای کارهای کریمپور و همین طور هرمز که ناشر اولین کتابش هم بودم و در دنیای سخن نقدش کردم و بعد کتابهای اولیه سید علی و کتاب اول یارمحمد که گویا نامش را از کتاب خموشانه ام گرفته بود:و سنگها/ چه خاموش و سنگین/ بر سینه ها(۱۳۶۰)بعدهم این مقاله موج ناب نوشتا که به بهانه ی رفتن سیروس بود ، همراه اشاراتی این جا و آن جا...درمجموع اینها هرمز علیپور بیشترازدیگران نماینده موج ناب است که تداوم کارش هم بدان ارزش بخشیده . وسواس سیروس در عین اصالت موجب کم کاری او بود. سید علی اما آن اصالت را در کارهایش ند اشت.لحظه های ناب و شورانگیز کریمپور در حد همان کتاب محدود و شعرهای اند ک دل چه پیر شود ماند شعرهای یارمحمدتا آن جا که می دانم وفاداری پایداری به موج ناب نداشت.رستم اله مرادی آغازی خوش داشت که بارفتنش خاموش شد.هوشنگ چالنگی به عنوان الهام بخش اینان همیشه کم کار و در دوره یی طولانی، خاموش .بود.علی مقیمی نیز آغازی الهام بخش داشت اما اونیز کم کار و دنباله رو شد.آتشی نبا من هماوا بود که موج نابی ها هم مثل موج نوی ها و حجمی ها با آغازی اثر گذارتسلیم زمانه شدند و کار را به موج ها و حرکتها بعدی واگذاشتند و این برای غنای زبان و گسترش شعروادب و هنرهای دیگر ، تحولی نا منتظر نیست.
Chat Conversation End




دکترجان دقبق وعلمی بود....سهم فیروزه میزانی وبقیه....حتاخودشما که بعداز اتشی حامی ومولتی ویتامین ناب بوده اید
کلیدرا هرمز علیپور و فیروزه میزانی زدند که فیروزه البته در گفت و گوی از شاعران مسجد سلیمانی از آن شهر نبود و من هم تنهاتشابه اسمی داشتم ! کریمپور یا اریا آریاپور آتش به هیمه ها زد و آتشی نام این آتشدان را در یادداشت هایش موج ناب گذاشت که درآتش تن های همگان و از جمله رادمنش و صالحی و اسدپور دیگران می سوخت و این ها همانگونه که یادشد آبشخور در حرکت های آوانگارد و فرانیمایی پیشین داشت و همراه آنان این میراث هارا به حرکت های پس ازآن سپرد...مثل آن که مصاحبه ی بدی نشد و ما را از دهه ی چهل و پنجاه به دهه ی شصت و پس از آن کشانید
Chat Conversation End

7 comments:

  1. دکترجان دقبق وعلمی بود....سهم فیروزه میزانی وبقیه....حتاخودشما که بعداز اتشی حامی ومولتی ویتامین ناب بوده اید
    : ف.س
    کلیدرا هرمز علیپور و فیروزه میزانی زدند که فیروزه البته در گفت و گوی از شاعران مسجد سلیمانی از آن شهر نبود و من هم تنهاتشابه اسمی داشتم ! کریمپور یا اریا آریاپور آتش به هیمه ها زد و آتشی نام این آتشدان را در یادداشت هایش موج ناب گذاشت که درآتش تن های همگان و از جمله رادمنش و صالحی و اسدپور دیگران می سوخت و این ها همانگونه که یادشد آبشخور در حرکت های آوانگارد و فرانیمایی پیشین داشت و همراه آنان این میراث هارا به حرکت های پس ازآن سپرد...مثل آن که مصاحبه ی بدی نشد و ما را از دهه ی چهل و پنجاه به دهه ی شصت و پس از آن کشانید
    Chat Conversation End

    ReplyDelete
  2. .دکترسلیمانی عزیز ..موج ناب ایاتحت تاثیر کارگاه نوری علا هم بود
    Chat Conversation End
    خب آنها همانگونه که اشاره شد دیگر فعال نبودند اما میراث شان برای غنای شعر و گسترش زبان به کانون تازه سپرده شده بود تا مظهری از تحول دینامیک باشد ، تا که تازه گی را به جای سنت عرضه کند

    ReplyDelete
  3. چقدرشعر دیگری ها برشاعران ناب تاثیرگذاربودند مثل الهی.اردبیلی اسلامپور ناجی شجاعی چالنگی...ابنها هم پنج تن بودند وبلحاظ تاریخی قبل ازشما...
    به این شش تن نیز از لحاظ فرم زبان و حرکت باید به عنوان موج نویی ها نگریست و اصطلاح شعر دیگر عنوانی عرضی است و به خاطر انتشار جنگی که نامهاشان را کنار هم گذارده بعدها به آنان اتلاق شده و مجازی است.همچنانکه آمدن نامهایی مثل فرامرز سلیمانی، مجیدفروتن، محمدرضااصلانی، هوشنگ چالنگی، هرمز علی پور،فیروزناجی برادران رویایی، علیمراد موری علول و دیگران در جنگ شعر به دقیقه اکنون میزانی-محیط-تقوی آنان را به گروهی منتسب نمی کند و درمقدمه ج دوم آمده است که ارایه ی خط شعری خاص نیز مبنای انتخاب نبوده ... تا بدین ترتیب خودراازسوء تفاهمات رایج بری دارد. اما این ها نیز در همان دایره تاثیر و تاثرهای شعرآوانگارد امروزایران جای می گیرند و حضوری بی انکار دارند
    Chat Conversation End

    ReplyDelete
  4. بله دکترجان اشتباه نام شجاعی را اضاف کردم وشش تاشد این ازهوش شمابود که در این سالها هنوز بی نظیرمانده...همانطورکه اشاره شد عنوان پنج نفرشعر دیگر ازکتاب گفتگوی اردبیلی اقتباس شد و این نکته را چالنگی ودیگران نبزگفت اند...بگذریم دکترجان اصلا چه شدشمابه نابسرایان پیوستید؟ابتداباکدامشان اشناشدید
    سال۱۳۳۹ که وارددانشگاه تهران شدم ، در رفت و آمدهایم به دانشسرایعالی با منوچهرآتشی و محمد حقوقی که هم اتاقی بودند اشنا شدم. بعدها در سال ۱۳۵۴ که از امریکا بازگشتم دوستیم با آتشی ادامه یافت و او برخی از شعرهایم را و بویژه شعرهای بوشهریم را در مجله تماشا در کنار شعرهای موج نابی مسجدسلیمانی چاپ می کرد و همانطور که گفتم دوستی با آنها و تشابه اسمی باعث شد که بی آن که خودم جایی گفته باشم عضو این گروه قلمداد شوم.البته نوشته هایم درباره ی آنان هم بی تاثیر نبودو ذهنیتمان نیزهمسایگی نزدیکی داشت.اما درهمان دهه بود که ذهن من بیشترمتوجه تکانه ی انقلاب و جنگ شد که منجر به نوشتن کتاب شعرشهادت است در نقد و بررسی شعرانقلاب و سپس طرح نظریه موج سوم در شعر معاصر ایران گردید که درشماره های نخستین ماهنامه دنیای سخن به انتشار رسید.

    ReplyDelete
  5. شمایک آکتوربرای شعرمدرن ایران بودید و کم کم داشتید به براهنی ونوری علا و....می پیوستید...بگواه اثارتان...چه شد کنده شدید ازاین فضا
    22 minutes ago

    دکتر درود سرحالی حوصله داری
    می دانیدکه هردوره راهبران ادبی خودرا برمی گزیند. در بازگشتم به وطن و بویژه در دهه ی شصت این مهم بر عهده ی من گذاشته شده بود در آن زمان شعروشاعران پنهان شدند و ذهنیت بازگشتی رواج گرفته بود که به نوعی هنوز درفضای داخل و خارج می کوشد پوپولیزم را بر گوهر شعروهنربرتردارداما ذهنیت شعروشاعری با آنان چالش دارد.پس ازتجربه ی دنیای سخن وسوسه ی آموزشی و دوری ازخانواده مرا به این جا آورد اما بازهم مشارکت در نشریات نوپای لس انجلس و واشینگتن،ونکوورو تورانتوی کانادا،،فرانسه و آلمان و سوید نروژ و مانند آن موجب ادامه ی کارشاعری و نوشتن بیش ازهزارمقاله و نقدونظر شد که مکمل آثار پیشین شد و بیش از ده کتاب دیگربه مجموعه آثارم افزود به ای
    اضافه ی تجدید چاپها و آنگاه مجله موج که نشریه ی اینترنتی چندزبانه ی شعروهنروادبیات است وهمین طور بیش از یکصد شب شعر و سخن بین المللی که گاه به ۸ تا ده زبان اجرا شد.پس می بینید که اگرماشعررارهاکنیم شعرمارارها نمی کند و این سرنوشت و سرگذشت شاعر و ناقداست

    ReplyDelete
  6. سالهای دور از ایران بگویید اینکه آیا درجنگ با نوستالوژیک تاچه حد برنده اید؟؟

    تاچه اندازه باشعر روز ایران بویژه شاعران نوظهور آشنایی دارید اصولا آیاشعرمعاصر ایران طی ی این چند دهه صعودی بوده یانزولی؟یا ما همچنان در دوره ی گذاریم

    نگاه شعر دتیا ازجغرافیایی که شمایید به شعرایران چگونه ست.....آِیاهمچنان شعر شهادت است؟؟؟یا انتحار؟؟
    انسان- شاعر در ناستالژیا می زیدو درخاطره اش خانه من جنگل من کو کجاست نیما را به آوازبلند می خواند مگر آن که از هوش وحافظه و حساسیت های شاعرانه بی بهره باشد یا به او این چنین دیکته شود .همان ناستالژیا که تورابه باغ کودکی و کوه و دریا و رود می برد به جانب شعروقصه و فرهنگ زادبومی می کشد که هنوزکوششی میان راهی ست خاصه در قیاس با جان گسترده پیرامون و بمباران فرهنگیوزبانی، اجتماعی- اقتصادی وانفورماتیک که ویژگی عمده ی قرن ماست و این برای توفرصتی نمی گذارد که عقب بمانی ویا به چسبانه های سنت تن دردهی.پس اگرگذاری هست بایدگذشت
    شعر امروز جهان وقتی از روزمره ها و روایت های رایج روز رها می شود به امریکای لاتین می رسد و درقصه هم همین گونه است . هنوزجهان در جادوی لاتینی و جنون آن می زید و مقللدان این جادو و جنون هم که درفرهنگ و ادبیات ما کم نیستند به دنبال می آیند

    این تقلید بنظرشما آِیا مفید نخواهد بود ازنظر کم کردن فاصله ی جهانی ی شعر
    تجربه را درراه تحول نمی شود انکارکرد زیرا امکان خلاقیت را پیش می آورد و می گسترد نیما به عنوان مثال از تجربه ی سمبولیست های فرانسه بهره گرفت تاخود را و راه خودرایافت در حالی که خانلری که بااین تجربه دست اول درفرانسه رویارو بود در شعر و شاعری، ذهنیت شاعری پیشرو و همچنین در گزینش شعر برای مجله سخن ، راه به جایی نبرد و در رفتار کلاسیک و سنت مآب باقی ماند و حداکثر چهارپاره های آغازین نیمایی را رواج داد بی آن که برخلاف ادعای نادرپور که پس از سی سال یادش آمده بود که این هارا مکتب سخن بخواند ، از پارادایم ها و مولفه های معرفتی مکتب و مدرسه شارژشده باشد . بنابراین تجربه اگر در مرحله ی تقلید و شبیه سازی بماند و ازخلاقیت گوهری بهره نبرد به ارزشهای نوآورانه نمی رسد و غرغره ی سنت هاست. همان مدرسه سخن در مثال ما حدداکثر کلاسیک های معاصر عنوان می گیرد حال آن که نیما شعرنو، شعرامروز و شعرنیمایی می سراید و این تجربه را نه تنها به شاگردان و شاعرانش ، بل به یک دوران تسری می دهد تا آنجا که شعر پس از اونیز که شعر فرانیمایی عنوان دارد همچنان مزین به نام اوست
    Chat Conversation End

    ReplyDelete
  7. دقیقن مرادم از سوال همین عرایض ارزشمندخودتان بود حال این میان چرا منتقدان پابپای شاعران نیامده اند اشکال کار کجاست
    خب منتقدان ممکنست از آن هوش شاعری و روایی همیشه بهره مند نباشند. منتقدان جنجالی و جدلی هم ممکنست گاه لوچ و نزدیک بین باشند و اگر حرفه ای نباشند ویا متعهد به حرفه شان نباشند حتا ناخوانده دست به اظهار نظر بزنند که آن هم البته برای خودش هنری است اما نامش نقدنیست.اما منتقد راستین پا به پای شاعر و نویسنده می آید و نگران آنان و آثارشان است وم ناقدانی ازاین دطست درفرهنگمان داشته ایم و پیشرفت های ادبی مان رامدیون آنانیم، همچنان که بحران ها را !

    ReplyDelete