چگونه موج را ندیدی که تا گلوی آوازمان می آمد
سودایی و کف ناک
که شمشیر عریانش را از خون می زدود
تا در متن خورشید
دامن آبی ی تو را می درید
چگونه موج را ننوشتی
وقتی نیلوفر ها را فراموش کردی
و اصلن کیف ماجرا در همان کف ها بود
کف های سودایی
که با زبانی غریب
مردم را دنبال می کردند
وقتی که دامن مان از دست رفت
چگونه موج ها را ندیدیم
وقت عاشقی
No comments:
Post a Comment