Kasra Anghai
A*SH*N*A
۱
سايه زن
از گهواره کودک برخاست
و دکمه های پيراهن سايه را
انگشتان سايه
بست .
لبخند کودک اما
سايه نبود
زورقی که
به سوی خورشيدها می رفت.
۲
دست بر شاخه تنهاترين درخت
و ماه قله ها
گوشواره ات.
ای انعکاس ِ من در بُعد ِ ديگر ِ تن !
دست از شاخه بردار
ماه را از لاله گوش بيرون آر
بگذار آتش تن ها مان
تنهايی مان را بسوزاند.
۳
بر چشمان اسکلت
شبنم نشسته است ،
خورشيد ِ سرد
همراه دانه های برف
ذره ذره می بارد .
|
No comments:
Post a Comment