Prologue to New Poetry
A*SH*N*A:Arshiv Sher No Iran
ای فسانه خواستند آنان
که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال توفان ننالد
گل ز یک تند باد است بیمار
تو مپوشان سخن ها که داری
نیما: افسانه
١٣٠١
نیما به نظر نمی رسد که اصطلاح شعر نو را جایی به کار برده باشد اما این کار سترگ او و همراهان اوست که نام شعر نو و شعر نیما , شعر نیمایی و یا شعر نو نیمایی به خود گرفته و به تدریج در طی زمان به عنوان های زیر نیزشهرت یافته است
شعر معاصر ,شعر امروز ,شعر همروزگار,شعر ازاد,شعر سپید
همچنین است شعر شکسته و شعر هجایی که قدمتی بیش از شعر نو و شعر کلاسیک فارسی هزاره ی اخیر دارد
باید در نظر دا شت که ترکیباتی مانند شعر امروز و شعر آزاد را نیما خود به کار برده است
البته هر یک از این اصطلاحات در گفتمان شعر نو تعریف خاص خود را دارند که از آن ها نیز می گوییم .همچنین
این ها در برابر شعر کهن, ,شعر کلاسیک , شعر کهنه, شعر مرده ,شعر بازگشت و یا در مقایسه ی نیما ::شعر
قدیم و شعر جدید و نیز کلاسیکهای جدید و نو قدمایی آمده است که شعرکلاسیک هنوز هم توسط دستگاه هاو
رسانه های رسمی و همچنین انجمن های ادبی سنتی درونمرزی و برونمرزی و نشریاتشان عرضه می شود
قدیم و شعر جدید و نیز کلاسیکهای جدید و نو قدمایی آمده است که شعرکلاسیک هنوز هم توسط دستگاه هاو
رسانه های رسمی و همچنین انجمن های ادبی سنتی درونمرزی و برونمرزی و نشریاتشان عرضه می شود
نیما می گوید : من پیش از این که فرم را عوض کنم ...شعر را عوض نکرده ام پس فهم شعر من حاصل از فرم ذوق و فکر من است , شعر و شاعری,ص٨١
او در" مقدمه ی شعر من "می نویسد : آزاد ساختن شعر از انقیاد با موسیقی ,ولو این که شعر عروضی باشد ,زیرا فقط وزن نیست که شعر را آزاد می کند ,طرز کار هم شرط است ...دیگر قیمت گذاشتن برای مصراع هاست .در شعر فارسی , مصراع ها قیمت نداشتند ,یعنی موزیک طبیعی پیدا نمی کردند . آن عالیقدر اول کسی است که می کوشد و دقت می کند که مصراع ها هر کدام قیمتی نسبت به مطلب و معنی داشته باشد .همان , ص٧٦
نیما در افسانه که مانیفست شعری و زبانی اوست بر ساده گی و صداقت تاکید دارد
نیما در افسانه که مانیفست شعری و زبانی اوست بر ساده گی و صداقت تاکید دارد
این" اول کس "را در زمینه ی پیدایش شعر نو گهگاه به دیگران و آثارشان هم نسبت داده اند مثل شعر وفای به عهد ابولقاسم لاهوتی که در ١٢٨٨ خ .سروده شده و یک بحر طویل پیش نیمایی با ریخت و ترکیب و بیان آشناست که
نو آوری,نو گرایی و و نوسرایی آن سخت مورد تردید است اما مشا رکت او را در آن نمی توان نادیده گرفت
اردوی ستم خسته و عاجز شد و بر گشت
برگشت نه با میل خود از حمله احرار
نو آوری,نو گرایی و و نوسرایی آن سخت مورد تردید است اما مشا رکت او را در آن نمی توان نادیده گرفت
اردوی ستم خسته و عاجز شد و بر گشت
برگشت نه با میل خود از حمله احرار
دیگر شعر یاد آر ز شمع مرده یاد آر علی اکبر دهخدا به تاریخ ١٢٨٧ خ .و یک سال پیش تر از شعر وفای به عهد
ابو القاسم لاهوتی است که به یاد دوست مبارزش جهانگیر
صور اسرافیل ,مدیر مقتول مجله صور اسرافیل سروده است اما سرایشی از این دست چندان به وسیله ی او دنبال نشده و کار طنز و روزنامه نگاری و آنگاه مشغله ی عظیم لغتنامه نویسی و گرد آوری امثال و حکم
بر آن پیشی گرفته است
ای مرغ سحر چو این شب تار
بگذشت ز سر سیاهکاری
وز نفخه ی روحبخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبه ی نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
واهریمن زشتخو حصاری
یاد ار ز شمع مرده یاد آر
این شعر هم بحر طویل دیگری بدون کنترل موسیقی آخر مصراع هاست و مانند دیگر آثار جمع نو گرایان همچون تقی رفعت ,شمس کسمایی,یحیی دولت آبادی, جعفر خامنه یی ,لاهوتی و حتا بهار و ایرج وفادار به سنت های شعری , که در آن بیان و کلام کلاسیک پیش از رسیدن به زبان نیمایی و فرم و فضای آن به کار برده شده
ابو القاسم لاهوتی است که به یاد دوست مبارزش جهانگیر
صور اسرافیل ,مدیر مقتول مجله صور اسرافیل سروده است اما سرایشی از این دست چندان به وسیله ی او دنبال نشده و کار طنز و روزنامه نگاری و آنگاه مشغله ی عظیم لغتنامه نویسی و گرد آوری امثال و حکم
بر آن پیشی گرفته است
ای مرغ سحر چو این شب تار
بگذشت ز سر سیاهکاری
وز نفخه ی روحبخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زرتار
محبوبه ی نیلگون عماری
یزدان به کمال شد پدیدار
واهریمن زشتخو حصاری
یاد ار ز شمع مرده یاد آر
این شعر هم بحر طویل دیگری بدون کنترل موسیقی آخر مصراع هاست و مانند دیگر آثار جمع نو گرایان همچون تقی رفعت ,شمس کسمایی,یحیی دولت آبادی, جعفر خامنه یی ,لاهوتی و حتا بهار و ایرج وفادار به سنت های شعری , که در آن بیان و کلام کلاسیک پیش از رسیدن به زبان نیمایی و فرم و فضای آن به کار برده شده
و همانند شعر عمر گل لاهوتی ,به نوعی یک شعر گل و بلبل دیگر است که به دوران شعر نو نرسیده است و لی باز البته ارزش های شعر کلاسیک را زیر سوال برده و راه را برای شعر نو باز کرده است
در فراق گل خود ای بلبل
به فغان بر کش و زاری کن
البته نیما این اقبال را داشته که توانسته تاملات و تجربیاتش را در زمینه شعر نو دنبال کند و برای آمده گان ونیز شاعران قرن ١٣٠٠ تا ١٣٩٩ خ . به میراث نهد اما در مورد شاعری هوشمند و نقدی چالشگر همچون تقی رفعت
با خود کشی او در جوانی , این فرصت از دست رفته می نماید.قتل عشقی نیز در همان سن ٣١ سالگی ,تجربه او را در زبان و فضایی دراماتیک متوقف می کند بی آن که این کوشش ها در فرایند شعر نو ایران از یاد رود
در حالی که نیما این اقبال را دارد که مانیفست خود را جدا از نامه ها و یادداشت ها ,چه در شعر افسانه و مقدمه ان و چه پیش از آن در شعر قصه ی خون پریده ,شرح درد مورخ ١٣٠٠می نگارد و آن را پی می گیرد
بهار و خانلری اما مقاومت می کنند .بهار در مجله ی سنت گرای دانشکده می نویسد
ما انقلاب حقیقی را بطی تر از آن می دانیم که یک نویسنده انقلابی بخواهد در اولین جست و خیز متفنانه خودش در نخستین رقص موزون یز نز موزون تقلیدی یا اختراعی خود یک نمونه واقعی از آن را به ما نشان دهد. برای بهار قصیده سرا هواپیما هنوز هیون بود .او هرگز از قصیده فراتر نرفت و ترانه سرایی با لحنی اجتماعی موجب تسریع غلتیدن او به دامن قدرت شاهی و حزبی شد
و پرویز خانلری ,شاعر نیمایی و شاگرد و پسر خاله ی نیما ,در مجله ی میانه رو و میا نمایه ی سخن
به طعنه ادامه می دهد
یک چیز هم به امضای نیما یوشیج هست که وزن و قافیه و معنی آن در بطن شاعر و طرفداران اوست
لاهوتی,دهخدا,عشقی,رفعت و شمس کسمایی می دیدند که نیمایی دارد می اید و مقدمات آمدن او را می چیدند
اما بهار و خانلری وفروزانفر و حمیدی شیرازی و اصحابشان حتا این ها را نمی دیدند و یا که روی بر می گرداندند
نگاه اینان همچنان به گذشته است . این نگاه به گذشته را هنر همیشه تجربه می کند .تجربه های اجتماعی اخیر ایران موجب شده که به شعر نیما و شعر نیمایی و همچنین شعر پیش نیمایی یا شعر مشروطه نگاهی اما تامل بر انگیز شود .نیما اما به رغم آن که می خواست شعر را به نثر نزدیک کند ,ساده گرا,ساده نگار و ساده نویس نبود و به ویژه توجه او به گسترش زبان شعر, او را خواه و ناخواه به سوی پیچیده گی سوق می داد و تمایل او به سیمبولیزم هم بر این پیچیده گی زبانی دامن می زد اما به هر تقدیر این کوشش ها همه به پیدایش شعر نو می انجامید
شروع شعر نو پارسی اما مقارن با قرن معاصر ایران در ١٣٠٠ , با "من ندانم"است و "شرح درد" در قصه ی رنگ پریده,خون سرد نیما یوشیج .تاریخ و ادبیات ایران به تمامی شرح درد و قصه ی رنگ پریده است اما کلید نو آوری و نوگرایی در این من ندانم است. من ندانم که چرا قصه و شرح درد همیشه و همواره باید همان باشد و زبان و بیانی نو نیابد .در واقع قصه ی رنگ پریده خون سرد ,هم چگونگی بیان تازه را دارد و هم چرایی آن را که عشقی دو سویه است و نگرانی بخت وزمانه ی غم ,و دوران نگرانی شعر و ادبیات را , و نیمای شاعر ,قصه را برای بیان شعر نو و روایت نو و خطابی روایی به کار گرفته است
خطا به ی مخاطبی که ناشناس مانده است و عشق چهره ی او را می خواهد نقش زند و چهره ی او همچنان بی قرار در نقاب جا مانده است و در پی این جست و جو هاست که به تصویر ازلی آبدی شب,شب نیمایی, شب هول, و شب
غم انگیز ,شب وحشت انگیز و شب مطلق می رسد که گویی سر نوشت نو بودن و معاصر بودن در جامعه های سنتی است که اگر نه هرگز ,بل دیر و دور به ارزش های نو می رسد اما هم می رسد زیرا نو آوری و نو آوران در دانش و ادب همیشه حقانیت خود را دارند و راه خویش را در ذهن جوان و جویا می یابند و در نسل هایی که می آیند گسترش می یابند
در شعر نو اما دوباره به این گفته ی نیما در کتاب ارزش احساسات می توان تاکید گذارد که
اسلوب های هنری که توسط شخصیت های بزرگ تر به روی کار می آید نتیجه ی شخصیت های کوچک کوچک است
و این سر گذشت شعر نو,شعر امروز,شعر معاصر ,شعر آزاد و سپید , و ماننداین هاست
حرکت و پرسشی همگانی که از دوران مشروطه آغاز شده و با دقت نظر نیما و تجربه های شعری او شکل گرفته است هوشنگ ایرانی و تندر کیابا شعر فرا زبانی و فرانیمایی شان ,شعر نیمایی و شعر پیش نیمایی مشروطه و به تبع آن شعر کلاسیک فارسی و شعر کلاسیک های معاصر را مورد پرسش قرار می دهند و با ب تازه یی را در شعر معاصر ایران می گشایند که به شعر موج نو,شعر حجم و موج ناب دهه ی ٤٠ و پنجاه ,و نیز شعر موج سوم دهه ی شصت
.می انجامد که نوعی دیگر از خوانش شعر را در دهه های هفتاد و هشتاد و نود تا پایان قرن در پی دارد
آغا ز دیگر شعر نو را نیز از شعر های غرا ب و ققنوس نیما می توان دانست که در سال های ١٣١٦ و ١٣١٧ در
مجله ی موسیقی منتشر شد
در زمینه ی شعر نو ,شعر مهاجرت نیز دستاورد های تازه ی زبانی و فرا زبانی را همراه با آزادی های بیانی و به دور از چشم ممیزی به این تجربه ها می افزاید
و شع ر درونمرزی را به چالش می خواند
"زیرا شعر مهاجرت لحظه ی پیدایی ی شعر است. لحظه یی که در آن "شعر مهاجرت "نشانگر بیان آگاهانه ی عنصر های پیش از این بیگانه, نا ساز و ای بسا متناقض می گردد -عنصر هایی که به راستی تمثال های هستی شاعرانه ی مایند در سفری همیشه به سوی خانه ی دست نایافتنی آیینه ی بیرون دری به نام مهاجرت *"ت
باید از هستی به تمثالی قناعت کردنت
میهمان خانه ی آیینه بیرون در است
شعر و ادبیات شکل خیالی هستی است و رویای واقعیت .آن چه به نام ادبیات واقعیت ارزه می شود نیز همان رویای واقعیت است که ذهنیت شاعر و نویسنده را می فریبد و به او می باورند .تحمیل این واقعیت که موجب تبدیل واقعیت به نا واقعیت تا ساختار دیگر واقعیت می شود , هنر شاعری و نویسندگی و در مفهوم عام مجموعه ی هنرها می شود .هم از این روست که این همه با جنون قرابت دارد و یا که عین جنون و جادوست .جنون شاعر و همراهان او اما گسستن از پیرامون و گسیختگی از درون او نیست .شکل خیالی هستی از این جا به شکل هستی و جهان فردی شاعر بروز
می کند و می گسترد و از جهان پیرامون جدا می شود بی آن که در سامانه و نظام آن گسسته و ویران باشد .
شعر نو آن نظام و سامانه ی نوی است که نظام کهن را پشت سر می گذارد و هستی همروزگار و معاصر و امروز را رقم می زند و می سازد
بنگرید
درباره ی شعر و شاعری,از مجموعه ی آثار نیما یوشیج ,تدوین سیروس طاهباز ,دفتر های زمانه,١٣٦٨
فرامرز سلیمانی: علی اکبر دهخدا و مقدمه نو آوری ,دفتر هنر ویژه ی علی اکبر دهخدا
سال نوزدهم , شماره ٢١,اسفند ١٣٩١,ص ص ٣٢٥٨ تا ٣٢٦٠
پیمان وهابزاده و منوچهر سلیمی : دفتر شناخت ,ویژه شعر مهاجرت ,ردکلیف /نورت ساید,١٣٧٥/١٩٧٦
پیمان وهابزاده :شعر رخداد تجربه,به سوی پدیدار شناسی شعر,ص ص ٦١-٦٢
فرامرز سلیمانی : فرا-مرزی و فرامرزی دفتر شناخت٥,بهار ١٣٧٧/١٩٩٨,ص ص ٢٧٩ تا ٢٩٠
West Coast Line,Guest Editor of Special Issue:
"Writing Rupture:Iranian Emigration Literature."39(36/2,Spring 2003).
در فراق گل خود ای بلبل
به فغان بر کش و زاری کن
البته نیما این اقبال را داشته که توانسته تاملات و تجربیاتش را در زمینه شعر نو دنبال کند و برای آمده گان ونیز شاعران قرن ١٣٠٠ تا ١٣٩٩ خ . به میراث نهد اما در مورد شاعری هوشمند و نقدی چالشگر همچون تقی رفعت
با خود کشی او در جوانی , این فرصت از دست رفته می نماید.قتل عشقی نیز در همان سن ٣١ سالگی ,تجربه او را در زبان و فضایی دراماتیک متوقف می کند بی آن که این کوشش ها در فرایند شعر نو ایران از یاد رود
در حالی که نیما این اقبال را دارد که مانیفست خود را جدا از نامه ها و یادداشت ها ,چه در شعر افسانه و مقدمه ان و چه پیش از آن در شعر قصه ی خون پریده ,شرح درد مورخ ١٣٠٠می نگارد و آن را پی می گیرد
بهار و خانلری اما مقاومت می کنند .بهار در مجله ی سنت گرای دانشکده می نویسد
ما انقلاب حقیقی را بطی تر از آن می دانیم که یک نویسنده انقلابی بخواهد در اولین جست و خیز متفنانه خودش در نخستین رقص موزون یز نز موزون تقلیدی یا اختراعی خود یک نمونه واقعی از آن را به ما نشان دهد. برای بهار قصیده سرا هواپیما هنوز هیون بود .او هرگز از قصیده فراتر نرفت و ترانه سرایی با لحنی اجتماعی موجب تسریع غلتیدن او به دامن قدرت شاهی و حزبی شد
و پرویز خانلری ,شاعر نیمایی و شاگرد و پسر خاله ی نیما ,در مجله ی میانه رو و میا نمایه ی سخن
به طعنه ادامه می دهد
یک چیز هم به امضای نیما یوشیج هست که وزن و قافیه و معنی آن در بطن شاعر و طرفداران اوست
لاهوتی,دهخدا,عشقی,رفعت و شمس کسمایی می دیدند که نیمایی دارد می اید و مقدمات آمدن او را می چیدند
اما بهار و خانلری وفروزانفر و حمیدی شیرازی و اصحابشان حتا این ها را نمی دیدند و یا که روی بر می گرداندند
نگاه اینان همچنان به گذشته است . این نگاه به گذشته را هنر همیشه تجربه می کند .تجربه های اجتماعی اخیر ایران موجب شده که به شعر نیما و شعر نیمایی و همچنین شعر پیش نیمایی یا شعر مشروطه نگاهی اما تامل بر انگیز شود .نیما اما به رغم آن که می خواست شعر را به نثر نزدیک کند ,ساده گرا,ساده نگار و ساده نویس نبود و به ویژه توجه او به گسترش زبان شعر, او را خواه و ناخواه به سوی پیچیده گی سوق می داد و تمایل او به سیمبولیزم هم بر این پیچیده گی زبانی دامن می زد اما به هر تقدیر این کوشش ها همه به پیدایش شعر نو می انجامید
شروع شعر نو پارسی اما مقارن با قرن معاصر ایران در ١٣٠٠ , با "من ندانم"است و "شرح درد" در قصه ی رنگ پریده,خون سرد نیما یوشیج .تاریخ و ادبیات ایران به تمامی شرح درد و قصه ی رنگ پریده است اما کلید نو آوری و نوگرایی در این من ندانم است. من ندانم که چرا قصه و شرح درد همیشه و همواره باید همان باشد و زبان و بیانی نو نیابد .در واقع قصه ی رنگ پریده خون سرد ,هم چگونگی بیان تازه را دارد و هم چرایی آن را که عشقی دو سویه است و نگرانی بخت وزمانه ی غم ,و دوران نگرانی شعر و ادبیات را , و نیمای شاعر ,قصه را برای بیان شعر نو و روایت نو و خطابی روایی به کار گرفته است
خطا به ی مخاطبی که ناشناس مانده است و عشق چهره ی او را می خواهد نقش زند و چهره ی او همچنان بی قرار در نقاب جا مانده است و در پی این جست و جو هاست که به تصویر ازلی آبدی شب,شب نیمایی, شب هول, و شب
غم انگیز ,شب وحشت انگیز و شب مطلق می رسد که گویی سر نوشت نو بودن و معاصر بودن در جامعه های سنتی است که اگر نه هرگز ,بل دیر و دور به ارزش های نو می رسد اما هم می رسد زیرا نو آوری و نو آوران در دانش و ادب همیشه حقانیت خود را دارند و راه خویش را در ذهن جوان و جویا می یابند و در نسل هایی که می آیند گسترش می یابند
در شعر نو اما دوباره به این گفته ی نیما در کتاب ارزش احساسات می توان تاکید گذارد که
اسلوب های هنری که توسط شخصیت های بزرگ تر به روی کار می آید نتیجه ی شخصیت های کوچک کوچک است
و این سر گذشت شعر نو,شعر امروز,شعر معاصر ,شعر آزاد و سپید , و ماننداین هاست
حرکت و پرسشی همگانی که از دوران مشروطه آغاز شده و با دقت نظر نیما و تجربه های شعری او شکل گرفته است هوشنگ ایرانی و تندر کیابا شعر فرا زبانی و فرانیمایی شان ,شعر نیمایی و شعر پیش نیمایی مشروطه و به تبع آن شعر کلاسیک فارسی و شعر کلاسیک های معاصر را مورد پرسش قرار می دهند و با ب تازه یی را در شعر معاصر ایران می گشایند که به شعر موج نو,شعر حجم و موج ناب دهه ی ٤٠ و پنجاه ,و نیز شعر موج سوم دهه ی شصت
.می انجامد که نوعی دیگر از خوانش شعر را در دهه های هفتاد و هشتاد و نود تا پایان قرن در پی دارد
آغا ز دیگر شعر نو را نیز از شعر های غرا ب و ققنوس نیما می توان دانست که در سال های ١٣١٦ و ١٣١٧ در
مجله ی موسیقی منتشر شد
در زمینه ی شعر نو ,شعر مهاجرت نیز دستاورد های تازه ی زبانی و فرا زبانی را همراه با آزادی های بیانی و به دور از چشم ممیزی به این تجربه ها می افزاید
و شع ر درونمرزی را به چالش می خواند
"زیرا شعر مهاجرت لحظه ی پیدایی ی شعر است. لحظه یی که در آن "شعر مهاجرت "نشانگر بیان آگاهانه ی عنصر های پیش از این بیگانه, نا ساز و ای بسا متناقض می گردد -عنصر هایی که به راستی تمثال های هستی شاعرانه ی مایند در سفری همیشه به سوی خانه ی دست نایافتنی آیینه ی بیرون دری به نام مهاجرت *"ت
باید از هستی به تمثالی قناعت کردنت
میهمان خانه ی آیینه بیرون در است
شعر و ادبیات شکل خیالی هستی است و رویای واقعیت .آن چه به نام ادبیات واقعیت ارزه می شود نیز همان رویای واقعیت است که ذهنیت شاعر و نویسنده را می فریبد و به او می باورند .تحمیل این واقعیت که موجب تبدیل واقعیت به نا واقعیت تا ساختار دیگر واقعیت می شود , هنر شاعری و نویسندگی و در مفهوم عام مجموعه ی هنرها می شود .هم از این روست که این همه با جنون قرابت دارد و یا که عین جنون و جادوست .جنون شاعر و همراهان او اما گسستن از پیرامون و گسیختگی از درون او نیست .شکل خیالی هستی از این جا به شکل هستی و جهان فردی شاعر بروز
می کند و می گسترد و از جهان پیرامون جدا می شود بی آن که در سامانه و نظام آن گسسته و ویران باشد .
شعر نو آن نظام و سامانه ی نوی است که نظام کهن را پشت سر می گذارد و هستی همروزگار و معاصر و امروز را رقم می زند و می سازد
بنگرید
درباره ی شعر و شاعری,از مجموعه ی آثار نیما یوشیج ,تدوین سیروس طاهباز ,دفتر های زمانه,١٣٦٨
فرامرز سلیمانی: علی اکبر دهخدا و مقدمه نو آوری ,دفتر هنر ویژه ی علی اکبر دهخدا
سال نوزدهم , شماره ٢١,اسفند ١٣٩١,ص ص ٣٢٥٨ تا ٣٢٦٠
پیمان وهابزاده و منوچهر سلیمی : دفتر شناخت ,ویژه شعر مهاجرت ,ردکلیف /نورت ساید,١٣٧٥/١٩٧٦
پیمان وهابزاده :شعر رخداد تجربه,به سوی پدیدار شناسی شعر,ص ص ٦١-٦٢
فرامرز سلیمانی : فرا-مرزی و فرامرزی دفتر شناخت٥,بهار ١٣٧٧/١٩٩٨,ص ص ٢٧٩ تا ٢٩٠
West Coast Line,Guest Editor of Special Issue:
"Writing Rupture:Iranian Emigration Literature."39(36/2,Spring 2003).
No comments:
Post a Comment