Friday, September 20, 2013

PN:٢٠٠٠, کتاب عشق و شعرهای دیگر پابلو نرودا

collage:moj
٢٠٠٠, کتاب عشق و شعرهای دیگر پابلو نرودا 
فرامرز سلیمانی 
انتشارات اژینه گرگان 
فرامرز سلیمانی ,شاعر,نویسنده, روزنامه نگار و بالا خره طبیب و جراح مشهور و پرکاری که سالیان درازی است در عرصه شاعری و شعر و ادبیات زبان فارسی در تبعید جزو ستارگان درخشان به حساب می آید .در دست خطی که پشت کتاب برای سر دبیر مجله نوشته , قید کرده است که سال ٢٠٠٤ یکصدمین زادروز پابلو نرودا را جشن می گیریم 
نرودا در شعری به نام نوشته شده در سال ٢٠٠٠, تمامی عواطف و احساساتی را که گهگاه در شعر های پیشین مجموعه از خود بروز داده داده است با تمامی امید های خود برای آینده سر زمین محبوبش در هم می آمیزد 
و چامه یی می سازد به یکباره تغزلی و سیاسی ,تنها در انزوای خیالی از فراسوی زمانی که شاعر می داند به آن نخواهد رسید ,امیدهای سر خورده همه محرومان سر زمینش را به یکباره برای واپسین ستاره گان باز می گوید 
[ازدر آمد کتاب  ]
توزیع نان و عدالت را 
آن سان که آفتاب تابستان می بخشاید 
من تحقق ساده گی را می بینم 
خلوص مردی را با خیش خویش 
می روم و می ایم در میان کشتزارها 
بی آن که به مزارع بزرگ بر خورم ...
و آن گاه که از گذشته , گذشته یی که در حقیقت زمان حاضر است یاد می کند ,می گوید 
ما گمشده گانی بودیم 
که به جهانی غمناک ایمان آورده بودیم 
پر از شاهان و سربازان 
و در شعر زیبای انسان های دیگر می گوید 
و ما این قرن را پاکیزه تر می داریم 
هیچ جنگی اعتبار آن رانمی زداید و نیز نامی مدام ومکرر:جنگ استعماری 
دمکراسی , اسباب عظیم 
مسول واژه نامه ی تازه است 
این ٢٠٠٠ مثل ١٠٠٠ زیباست 
این سه صفر برابر مراقب مایند 
در هر چه طغیان نه زور 
نرودا در شعر  از این همه عشق می گوید 
از این همه عشق زندگی من کبود شده است 
من این پرنده ی کور راه به راه افتاده ام 
تا که ای دوست به دریچه تو رسیده ام 
تو های و هوی قلبی شکسته را حس کردی 
از ظلمات تا سینه های تو بالا خزیدم 
و آشکارا از پس آن 
تا که میان دستان تو جای گیرم 
از دریا به جانب شادی فراز شدم 
و بالاخره 
در آن سالیان بود 
که شعر به جست و جویم آمد 
نمی دانم از کجا بود 
از زمستان یا که رود 
.
نقل از مجله میراث ایران 
مدیر و سردبیر:دکتر شاهرخ احکامی 


No comments:

Post a Comment