Thursday, September 19, 2013

نیما یوشیج به قلم نیما یوشیج NIMALOGY

نیما یوشیج به قلم نیما یوشیج ، ۱۳۱۴
...
نیما در نامه یی به بهمن محصص در  تاریخ تیرماه ١٣٣٤ به شوخ و جد می نویسد
شوخی نپندارد .نزدیک شده است آن روزی که شما در ولایت غربت بشنوید به جرم بلند و کوتاه کردن مصراع ها استاد گرامی محکوم به حبس و اعمال شا قه شده باشد
نیما:نامه ها ,ص ٢١٤
و همین هاست که نیما را به خلوت و انزوا و تنهایی می کشاند تا در کار شعر و شاعری و هنرهای دیگر تامل کند
نیما برای طرح و اجرای نظرات نو آورانه اش دست کم یک دو دهه در تنهایی بود اما اکنون نیما راهی است که از آن کلاسیک های معاصر ,موج جوان و نسل نو به شعر رسیده  اند .او نه تنها آغاز گر شعر امروز ایران بل پی گیرنده و ادامه دهنده ی آن است که هم از آغاز به نقد خویش نشسته است تا شاخه و شکوفه و برگ و بار دهد .از این روست که شعر امروز ایران و به گفته ی نیما "شعر زمان"* شعر نیمایی یا شعر فرا نیمایی نام دارد زیرا به هر شکل و شمایل و چه شعر آزاد و یا دربند ,شعر نیمایی است .و در هر مفهوم ,چه عاشقانه یا حماسه و شکست و اجتماعی
آبشخور در زبان و بیان و نگرش نیما دارد یعنی آغاز راه از اوست و ریشه ها نیز , و آنگاه شاخه ها و سرشاخه ها و شکوفه ها و گلها ..هم
نیما نحوه نگرش و بیانش را در یک مجموعه ی مدرن که نام نیماییزم را بر خود دارد به هنرهای دیگر ایران سپرد .نقاشی و موسیقی و قصه امروز ایران هم وامدار نیماست . نیما بود که عدول از نرم زبان و تصرف در نحو زبان رابه قصه نویسان امروز آموخت تا که بویژه پس از انقلاب و در دهه شصت چشم و زبان شان را باز کرد و رواج داد برای وصف روزگار ما .و یا رویاهاشان
نیما شاعر روزگار خویش و همروزگار ماست .خیال او از حادثه و اتفاق و واقعیت آغاز می شود و قصه ها و منظومه هایش نیز.  همچنین نیما در شعرش از خودش می گوید و راه و رسم شاعریش و دیدگاه هایش و مردم و روزگارش از جانب مدلول ها و دلالت گرانش
نیما شاعر تجربه هاست .تجربه در ریخت و شکل زبان , و تجربه در بیان و استقلال و بهم پیوستگی شعر ها .
در این راه او از فرهنگ شعر کهن ایران , شعر هجایی و پهلوی های پیش از اسلام ,شعر و نقد فرانسه , شعر و دستور زبان و واژگان مازندران بهره می گیرد و به لهجه های دیگری که با پارسی دری در آمیخته اند نیز توجه دارد و به نظریات تازه و روش نگرش برای شعر دیگر می رسد
در نامه به میرزاده عشقی مورخ ١٣٠٣می نویسد
ببین از زبان افسانه من چطور  بهار را وصف کرده ام و عنصری چطور .خواهی دانست کدام جهت را در طبیعت باید اتخاذ کرد .چه تفاوتی در بین صنعت و هلد  یا خود نمایی وجود دارد
بر این مبنا نیما گاه خوش بین است و یا در تردید که ...بالا خره خواهم دانست افسانه نفوذ و رواج عمومی را پیدا نخواهد کرد .خواهند گفت عشقی را هم گمراه کرده ام .ولی تو می دانی من تقصیر ندارم /استعداد گمراهی به حد افراط در تو وجود دا شت
نیما ,نامه ها ,ص ٢٨
و در ادامه نامه به رفیقش است که اعلام می دارد
ملت دریاست .اگر یک روز ساکت ما ند .بالا خره یک روز منقلب خواهد شد
همان,ص ٢٩
بر این روال است که در نامه یی به برادرش لادبن,نیما نامه هایش را نیز تکان دهنده می خواند زیرا نیما را به قلم نیما نقش می زند .می گوید
با وجود تنبلی کاغذ های من پی در پی می شوند مثل امواج به هم بر آمده ی دریا که می خواهد سد محکمی را در ساحل تکان بدهند
همان , ص ٣٥
و باز در نامه به مبشری به تاریخ ٢٣ خرداد ١٣٢٤ از همان خلوتی می گوید که بهانه ی نوشتن و تامل است
چه بسیار نوشته ام که در گوشه ی خوت ,مونس من است
نامه های نیما یوشیج,ص ١٦٥

No comments:

Post a Comment