Tahereh Safarzadeh طاهره صفارزاده
زاده ی ٢٧ آبان ١٣١٥ سیرجان کرمان
تا ٤ آبان ١٣٨٧ تهران
شاعر و مترجم
نفرتم را در پیراهن های گلدارم پیچیدم
و برای صورت های خالی فرستادم
نهنگ ها با من مهربان بودند
طنین در دلتا
کتاب ها
:
رهگذر مهتاب ١٣٤١
چتر سرخ, انگلیسی, ١٣٤٧
طنین در دلتا ١٣٤٩
سد و بازوان , ١٣٥٠
سفر پنجم , ١٣٥٦
حرکت و دیروز , ١٣٥٧
بیعت با بیداری, ١٣٦٦
مردان منحنی, ١٣٦٦
دیدار با صبح, ١٣٦٦
اصول و مبانی ترجمه
ترجمه قرآن ,عربی,فارسی,انگلیسی
---
مرا به ساندویچ عشق دعوت کن
خسته ام از ناهارهای بزرگ
تدارک های بزرگ
وعده های بزرگ
به خاطر داشته باش که «زن ناهار» سامرست موام نیستم من
من آن مسافرم
که سنگینی بار و بنه ی بسیار را تجربه کرده است
که فقط
به کوله بار سبک
معده ی سبک
خاطره ی سبک
می اندیشد
مرا به ساندویچ عشق دعوت کن
مرا با دست هایت «سرو» کن
تنم را در کاغذ نفس هایت بپیچ
بر سر میز این شب سرد زمستان
---
آن دو به هم رسیدند
در هاله های ابر
در گام های بیم
آن دو به هم رسیدند
پدرم
آسمان بود
مادرم
زمین
و من خط افق
اما معلم جغرافی گفت
افق خط فرضی پیوند است
کتاب ها
:
رهگذر مهتاب ١٣٤١
چتر سرخ, انگلیسی, ١٣٤٧
طنین در دلتا ١٣٤٩
سد و بازوان , ١٣٥٠
سفر پنجم , ١٣٥٦
حرکت و دیروز , ١٣٥٧
بیعت با بیداری, ١٣٦٦
مردان منحنی, ١٣٦٦
دیدار با صبح, ١٣٦٦
اصول و مبانی ترجمه
ترجمه قرآن ,عربی,فارسی,انگلیسی
---
مرا به ساندویچ عشق دعوت کن
خسته ام از ناهارهای بزرگ
تدارک های بزرگ
وعده های بزرگ
به خاطر داشته باش که «زن ناهار» سامرست موام نیستم من
من آن مسافرم
که سنگینی بار و بنه ی بسیار را تجربه کرده است
که فقط
به کوله بار سبک
معده ی سبک
خاطره ی سبک
می اندیشد
مرا به ساندویچ عشق دعوت کن
مرا با دست هایت «سرو» کن
تنم را در کاغذ نفس هایت بپیچ
بر سر میز این شب سرد زمستان
---
آن دو به هم رسیدند
در هاله های ابر
در گام های بیم
آن دو به هم رسیدند
پدرم
آسمان بود
مادرم
زمین
و من خط افق
اما معلم جغرافی گفت
افق خط فرضی پیوند است
No comments:
Post a Comment