مرهم به زخم می گذارد این علم مهربان
مرهم به دامان علم می گذارد
آغاز سر خوشانه دارد
وقتی که به مدرسه گام می نهاد
و انتهای غمین آن
در سر خوشی پنهان می شود
از قال و قیل مدرسه می گزارم
در قیل و قال جمع گم می شوم
کویر خاطرم بک انتها می
رسد همه باغ و بهار و بهار نارنج
به انتظار می رسد
سفر مرا به مدرسه آورد
و در آستانه ایستاد
اکنون سفر به بودن
لبانم را سرشار می کند
راهی دراز آمدیم از البرز و خزر
تا در آستانه ی دره ی بزرگ
ایستادیم
اکنون جهان زیر گام های ماست
و زبان ما اگر به کلامی جاری می شود اینست
اینست که من با قطار آوردم
تا رویاروی نگاه شاد تو
این نیز بگذرد
حالا تو معنای خانه ای و
شهر و دیارمان
این نیز بگذرد
مرهم به دامان علم می گذارد
آغاز سر خوشانه دارد
وقتی که به مدرسه گام می نهاد
و انتهای غمین آن
در سر خوشی پنهان می شود
از قال و قیل مدرسه می گزارم
در قیل و قال جمع گم می شوم
کویر خاطرم بک انتها می
رسد همه باغ و بهار و بهار نارنج
به انتظار می رسد
سفر مرا به مدرسه آورد
و در آستانه ایستاد
اکنون سفر به بودن
لبانم را سرشار می کند
راهی دراز آمدیم از البرز و خزر
تا در آستانه ی دره ی بزرگ
ایستادیم
اکنون جهان زیر گام های ماست
و زبان ما اگر به کلامی جاری می شود اینست
اینست که من با قطار آوردم
تا رویاروی نگاه شاد تو
این نیز بگذرد
حالا تو معنای خانه ای و
شهر و دیارمان
این نیز بگذرد
No comments:
Post a Comment