شکست عهد من و گفت: « هر چه بود گذشت.»
به گریه گفتمش: « آری، ولی چه زود گذشت »
بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید
بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت
شبی به همر گَرَم خوش گذشت آن شب بود
که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت
چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت
شبی که با تو مرا در کنارِِِ رود گذشت
گشود بس گره آن شب ز کار بستۀ ما
صبا چو از بَرِ زلفِ مُشک سود گذشت
غمین مباش و میندیش از این سفر که تو را
اگرچه بر دلِ نازک غمی فزود، گذشت.
ایرج دهقان
تهران ، اردیبهشت١٣٢٩
No comments:
Post a Comment