اکتاویو پا ز : از شعر های ١٩٧٤-١٩٨٠
* شراره ، گفتار
در شعری خواندم
سخن گفتن کاری الهی ست
: اما خدایان نمی گویند
آنان جهان ها را می سازند و ویران می کنند
اما مردان سخن می گویند
آنان بازی های هراسناک می بازند
بی کلام .
روح فرود می اید
زبان ها را آرام می کند :
اما کلامی نمی گوید
آتش را می گوید
روشن از خدایی
زبان
رسالتی می شود
از شرار و برج
از برج و دود
و آواز هجاهای سوخته :
خاکستری بی هوده.
واژه ی انسان
دختر مرگ است .
: ما می گوییم زیرا که میراییم
واژه ها نشانه نیستند ،سالیان اند .
به گفتن آن چه می گویند
واژه هایی که می گوییم
از زمان می گویند : آنان ما را می نامند
ما نام های زمانیم
سخن گفتن کاری انسانی ست