مجموعه ی شعر- (آواز های ایرانی) - فرامرز سلیمانی
انتشارات به نگار ١٣٦٨ تهران
از :گشت دشت
٢
در دشت ترکمن
از خواجه نفس گذشتیم
تا تپه های نقره یی
تا کوچه های گو میشان.
شیروانی های متروک
زیر باران
جوان شده بود
و گام های استبداد کوچک
طنین شکست سالیان را داشت.
برزیگران
وچوپانان
با ماهیان خزر
راز دوستی می گفتند
و مختوم قلی
شاعر تنهای ترکمن
برای گوسپندان
آواز می خواند:
« میهمانان چشمان من
شرابخوارگانند
که بی خدا نگهدار می روند
و هرگز
باز نمی گردند.
میهمانان چشمان من
واژگانند
که می رقصند
و می گریزند.
میهمانان چشمان من
درختانند
که در بند خزانند.»
زمین تشنه
بر پیله ی سبزش می نشست
وکلام شاعر پیر
رنگی دیگر می گرفت.
***
Faramarz Soleimani w/Mohamad Mokhtari &Masud Noghrekar
مجموعه ی شعر- (آواز های ایرانی) - فرامرز سلیمانی
انتشارات به نگار ١٣٦٨ تهران
از :گشت دشت
٢
در دشت ترکمن
از خواجه نفس گذشتیم
تا تپه های نقره یی
تا کوچه های گو میشان.
شیروانی های متروک
زیر باران
جوان شده بود
و گام های استبداد کوچک
طنین شکست سالیان را داشت.
برزیگران
وچوپانان
با ماهیان خزر
راز دوستی می گفتند
و مختوم قلی
شاعر تنهای ترکمن
برای گوسپندان
آواز می خواند:
« میهمانان چشمان من
شرابخوارگانند
که بی خدا نگهدار می روند
و هرگز
باز نمی گردند.
میهمانان چشمان من
واژگانند
که می رقصند
و می گریزند.
میهمانان چشمان من
درختانند
که در بند خزانند.»
زمین تشنه
بر پیله ی سبزش می نشست
وکلام شاعر پیر
رنگی دیگر می گرفت.
***
انتشارات به نگار ١٣٦٨ تهران
از :گشت دشت
٢
در دشت ترکمن
از خواجه نفس گذشتیم
تا تپه های نقره یی
تا کوچه های گو میشان.
شیروانی های متروک
زیر باران
جوان شده بود
و گام های استبداد کوچک
طنین شکست سالیان را داشت.
برزیگران
وچوپانان
با ماهیان خزر
راز دوستی می گفتند
و مختوم قلی
شاعر تنهای ترکمن
برای گوسپندان
آواز می خواند:
« میهمانان چشمان من
شرابخوارگانند
که بی خدا نگهدار می روند
و هرگز
باز نمی گردند.
میهمانان چشمان من
واژگانند
که می رقصند
و می گریزند.
میهمانان چشمان من
درختانند
که در بند خزانند.»
زمین تشنه
بر پیله ی سبزش می نشست
وکلام شاعر پیر
رنگی دیگر می گرفت.
***
Faramarz Soleimani w/Mohamad Mokhtari &Masud Noghrekar
No comments:
Post a Comment