با رو می گسترد
بازوی گشاده اش
بر سبزا ی باغ
در زیر بام
صندوقی بسته را
پنهان می دارد
با نامه ها و دستنوشته های عاشق
گذشته را گذشته می پندارد
اما بیدار و زنده
گذشته را به حالا می آورد
حالا که بالای بام
بازوی گشاده می شود
بر سبزا ی عاشق باغ
و باد
بارو می گسترد
تا صندوق بسته را بگشاید
عاشقانه های قدیمی ش
بال بال می زند در باد و باغ
و مرز شهر
در هنوز زنده و بیدار
با رو می زند
No comments:
Post a Comment