Saturday, November 30, 2013

تا که وقت هستAFRAI

from Zohreh Khaleghi
Z Gallery
تا که وقت هست بیا تا آسمان روی دریا را با دست های خالی مان جا به جا کنیم تا آن سو های توفانی ش 
و با ستاره قرار عاشقانه بگذاریم 
در قایقی که بی مقصد می رقصد 
پشت پنهان ماه 
تا کمی 
وقت های آبی 
هست 

AFRAI:یارا خیال در اندام خاطر خویش خو ش دار

با دریا و صدف ها بودم
و باد که در بادبان دریا می شنگید
پیش شوخ چشمی  ی آفتاب
شاید که یار بود که گفته بود
یارا خیال در اندام خاطر خویش خو ش دار
و مرا که جدا مانده ام از جهان
در اندیشه ی مشوش ات مگیر
 شاید که یاد بود که گفته بود
و دریا و باد و باد بان
نقش شیطنت می زدند
بر پوست پوشیده ی من
شاید که این ها را تنها
یار گفته بود
بر رایانه ی با د
و من داشتم تو را ورق می زدم هنوز 

A*SH*N*A*CULAR POETRY:SOHRAB SEPEHRIشعردیداری سهرب سپهری


A*SH*N*A*CULAR POETRY:FORUGH FAROKHZAD


WORLD AIDS DAY 2013

از هر چهار نوجوان و جوان در سنین ١٣ تا ٢٤ سال 
یکی دچار بیماری ایدز می شود 
روز جهانی ایدز ٢٠١٣

WORLD AIDS DAY

ایدز همچنان در بسیاری از نقاط جهان 
علت عمده مرگ و میر است 
و کودکان زیادی را مبتلا یا یتیم می کند 
پیام روز جهانی ایدز ٢٠١٣ 

WORLD AIDS DAY,DEC 1اول دسامبر,روز جهانی ایدز

اول دسامبر,روز جهانی ایدز 

NIMALOGY:نیما: نام بعضی نفرات

نیما شناسی 
ویژه نامه نیما ,آبان تا دی ١٣٩٢
نیما: نام بعضی نفرات 
ناستالژیای نیما و دلتنگی او تنها در یاد آوری یوش و البرز و خزر و نور ,
و کوهها و دره ها و رودها و جنگل ها نیست 
ناستالژ یای نام ها و نفرات هم هست 
نیما از توصف اعتصام الملک مترجم یاد می کند ,پدر پروین إعتصامی شاعر 
و همچنین حسن رشدیه که بنیانگذار مدرسه ی نوین در تهران و تبریز بود و دخترش جمله رشدیه در مازندران راه و رسم پدر را دنبال کرد و مدرسه و کودلستان در ساری بنیاد نهاد و بسیاری از بچه های دهه ی ١٣١٠ و ١٣٢٠ شاگرد او بوده اند و این افتخار نصیب من هم شده است که از ١٣٢١ تا ١٣٢٥ شاگرد این تندیس مهربانی و عشق بوده ام 
نام بعضی نفرات 
:
یاد بعضی نفرات 
روشنم می دارد 
اعتصام یوسف 
حسن رشدیه 
قوتم می بخشد 
ره می اندازد 
و اجاق کهن سرد سرایم 
گرم می آید از گرمی عالی دمشان 
نام بعضی نفرات 
رزق روحم شده است 
وقت هر دلتنگی 
سویشان دارم دست 
جراتم می بخشد 
روشنم می دارد 
١١ اردیبهشت ١٣٢٧

Z POEMPAINTING W/TRمن از سکوت یک واژه


Painting by Zohreh khaleghi
من از سکوت یک واژه بی صداترم...آغازم کن
زهره
I am more voiceless than silence of a word
Tr; FS

LION TAPشیر

Lion Tap شیر 
آیا میدانید چرا به لوله ای که آب از آن خارج می شود می گوییم "شیر"؟ 
در سال های دور ایران؛ تنها دوشهر بیرجند و تبریز آب لوله کشی داشتند که آن صنعت را از روسیه به امانت برده بودند. و در کلان شهری مثل تهران مردم از آب چاه که تمیز و سالم نبوداستفاده می کردند. در شهر تهران تنها سه قنات وجود داشت که آن هم متعلق به سه سرمایه دار تهرانی بود. یکی از این قنات ها که به سرچشمه معروف بود (وهست) متعلق به سرمایه داری بود که بچه دار نمیشد. او نذر کرد اگر بچه دار شود؛ برای تهرانیان آب لوله کشی فراهم کند. پس از مدتی بچه دار شد و برای ادای نذرش به اتریش رفت تا مهندسانی را از آنجا برای لوله کشی آب بیاورد. در هر کشوری حیوانی که برای آنها نماد و سمبل است را بر سر خروجی آب می گذاشتند. مثلا در فرانسه سر خروس استفاده می کنند. او دید در اتریش، هر جا خروجی آب است؛ سردیسی از شیر هست. پس بر سرچشمه آب که برای مردم فراهم کرد، سر شیری گذاشت. و مردم هروقت برای برداشتن آب به آنجا می رفتند ومی گفتند: رفتیم از سر شیر آب آوردیم

NIMALOGY:RUJA-6:mazandarani,farsi,english

ویژه نامه نیما , آ بان تا دی ١٣٩٢
نیما:روجا -٦
ترجمه فارسی و انگلیسی ی فرامرز سلیمانی 
ضبط شماره ١
من کاچ ور قرمز جمه ی تلیمه 
چاشنی نخورده گدا ره من هلیمه
اون دم که من بخو شم شیرین مه 
خونه ی  وهرونه کلی مه/
من خار پیرهن قرمز کنار جنگلم 
آلوچه ی گدای چاشنی نخورده ام 
آن دم که خوشیدم شیرینم 
خوانندگان بهاری را آشیانم 
ضبط شماره ٢
من کاچ ور قرمز جومه تلیمه 
من گدایون خورشته چاشنیم 
فصل بهارون بلبلون کلیمه 
فصل زمستون تش سر تلیمه /
من خار پیرهن قرمز کنار جنگلم 
من چاشنی خوراک گدایانم 
بلبلان فصل بهار را آشیانم 
خار روی آتش فصل زمستانم /
I am the red shirt one at the woods
I am the spice to pour in people's foods
I am the nest for nightingales of spring
In winter I am the campfire's brushwoods
Poem in Mazandarani by : Nima Yushij
Translated into farsi and english: Faramarz Soleimani 

   

NIMALOGY:RUJA-5:tabari,farsi,english

ترجمه ی فارسی و انگلیسی ی فرامرز سلیمانی 
نیما شناسی: روجا -٥
روجا بیمو تلا ویشار بویه 
روشن دنیی چش تر بویه 
نیما شه اسب سوار بویه 
دنی نیک و بد یار بویه /
ناهید آمد و خروس بیدار شد 
روشنی دنیایی چشم تا ر شد 
نیما اسبش را سوار شد 
با نیک و بد دنیا یار شد /
Ruja came out and the cock woke up
It became brightness for the world
Nima rode on his horse
He befriended the good and evil of the world
Poem by: Nima Yushij
Translated into farsi and english by : Faramarz Soleimani 

ARS POETICA - 24




 Zohreh Khaleghi

Ars Poetica
هنر شعر -
شعر هرگز نمی گوید دیروز
ناقدی گفت شعر هنری تصویری ست
کسی گفت شعر فقط شعر فلسفی
دیگری شعار و سیاست را شعر می دانست
و آن یکی شعر ساده و پیش پا افتاده را تمرین می کرد
یا گریه و فسناله را
و را وی گفت شعر شعر روایت است
عجب حکایتی ست
طرفه آن که شعر به تمام تقاضا های واصله رسیدگی می کند
شعر یک ساز تنهاست 

ARS POETICA-23

 Zohreh Khaleghi
Ars Poeticaهنر شعر -١١
شعر حافظه ی جهان است 
حافظه ی انسان و هستی است 
حافظه ی حافظه است 
حافظ حافظه است 
امضای شعر محفوظ است 
شعر دیوانه یی ست که آمده است مجلس را به هم بریزد 
شعر و عشق مینیاتور ایرانی ست 
آواز های ایرانی 
تخت جمشید و شوش و پاسارگاد 
و شورشی ست که در هم می ریزد و می سازد 

ARS POETICA-22

Art by Zohreh Khaleghi
Faramarz Soleimani 
Ars Poetica هنر شعر -
شعر جادوی آن چشمان جوان است 
که روزی برفی در خفای خاک خفت 
شعر یک فرست فراهم گریز پا ست 
شعر هر چه خاموش باشد 
در عشق و در سیاست 
شعر جاری و ساری خواهد بود 
شعر یک فلسفه زیبایی شناسی و تصویری ست که 
زیبایی و تصویر را 
به تصعید و والایی و عروج می برد 
شعر آوا گاردنر است 
که بازی ی باشکوهی دارد با شکوه زیبایی 

ARS POETICA - 21

Art by Zohreh Khaleghi 
Faramarz Soleimani 
Ars Poetica هنر شعر-
پری که پرواز نمی کند شکل قلم می شود 
تا شعر پرواز را بنویسد 
طعمه ی ماهی ست که طعمه ی ماهی می شود 
طعم گل دارد شعر مثل گلاب که 
طعم شعر دارد 
از موج بر می خیزد و به موج می خزد 
شعر دریا 
شعر در تنهایی بر می آید 
تا به جست و جوی پیوند بر آید 

ARS POETICA-20



 Zohreh Khaleghi

Ars Poetica
هنر شعر -
رویاست که قطره قطره می ریزد 
روی برگ سپیدی و سپیدی را
 پس می زند مثل لکه یی ستاره 
یا کهکشان کامل در شب نقره یی ی شعر 
وقتی کلام نقاب از چهره بر می دارد 
شعر می شود 
شعر گرد آوری نیست .تماشای پنهان هم نیست 
پراکنده گی ست و یاد آوری یی در مه 
تصویر شهر به شعر   تصویر شهری شهری است 
مثل تصویر عام شاعر که نام شهر و 
دیار را فراموش می کند و یا به فراموشی می سپرد 

ARS POETICA-19

Art by Zohreh Khaleghi
Faramarz Soleimani 
Ars Poeticaهنر شعر 
اگر که از شعر من خطی در شعر تو باشد 
خطش می زنم خط خطش می زنم 
از پیچیده گی مهراس 
پیچه را بگشا پیچیده را بگشا 
پیچیده گی را بگشا 
در بارگاه شعر و عشق عریان شو 
شعر در آفتاب ناب می آید
 و آفتاب ناب را می آورد 
آوای موج  موجاموج آوا 
کمی بلند تر تا که موج بشنود و 
موجاوا شود 

ARS POETICA-18

Zohreh Khaleghi
هنر شعرArs Poetica
شعر کسی ست که با لباس تیره در تاریکی ی باغ پرسه می زند 
شعر اما نمی ایستد 
شعر منتظر پگاه می ماند تا او را بنویسد 
شعر نقاشی ی روی برگان خزان است 
آن که در مه مانده است 
نمی داند که می آید یا می رود 
تا وقتی روی کاغذ بنشیند 

ARS POETICA-17




Zohreh Khaleghi

Ars Poetica
هنر شعر 
شعر شبیه کسی ست که شبیه هیچ کس نیست 
شعر با مرگ شطرنج می بازد 
شعر یعنی نیما و نرودا و لورکا .عذرا پاند و والت ویتمن و ویلیام کارلوس ویلیامز 
دا لی و ماگریت و ماهلر و پیکاسو و مرکز 
صادق هدایت و بهرام صادقی و ساعدی 
شعر ابراهیم گلستان است 
شعر یعنی حافظ رند و صایب و بیدل 
و یا حافظ صایب بیدل 
چارلی و دسیکا و اینگمار برگمن و فلینی و آنتونیو نی 
و نیچه 
و فوکو 
شعر یک فریاد فرو خفته در اعماق تاریکی ست 
که فروغ آن را سر داد 
عشق که بر در می کوبد 
شاعر رخصت می خواهد 
تا شعرش را تمام کند 
شعر زبان سرخ و آبی است و سرخابی 
و البرز و خزر و خلیج سبزآبی 
کویری که گلزار می شود 

ARS POETICA -16


by Zohreh Khaleghi

Ars Poeticaهنر شعر -٤
شعر سفری است از شرق به غرب و بالعکس 
شعر اناری ست که هنوز از درخت چیده نشده 
پس می زند حجاب نه گشوده را تا شعر ی تازه شود 
شعر وقت وداع آفتاب است از افق روز 
شعر یک کرامت نه منتظر است در وقت تشنه گی 
شعر زبانی ست که در دهانی بسته می چرخد تا دهان باز کند 
شعر یک زوزه ی جاودانی ست 
مثل زوزه ی الن گینزبرگ 
که لارنس فرلینگتی ی شاعر را به زندان انداخت 

ARS POETICA-15




 Zohreh Khaleghi 

Ars Poetica
هنر شعر 
شعر از شعور می آید 
همیشه از شعور می آید اما یک چیز دیگر هم بیرون دایره ی شعر هست 
که به قصد اغتشاش آمده است 
زیرا شعر یک اغتشاش است
اغتشاش در اندیشه . اغتشاش در زبان ,اغتشاش در وزن و نظم جهان  
وقتی که شعر به اقلیمی پا می گذارد اقلیم شعر می شود آن جا 
اقلیم کلام که نام قدیمی ی خود را فراموش می کند 
شعر باغچه ی پشت پنجره است در بامداد 
شعر آوای یک تن است که آوای یک تن را پاسخ می گوید  پشت دیوار 
شعر یک گیلاس خونین است روی پیشخوان 
شعر تابلوی نقاشی ی غروب است در تاریکی ی اتاق 

ARS POETICA - 14



 Zohreh Khaleghi 

هنر شعر-ARS POETIVA 
در آغاز شعر عشق بود و آسان بود 
اما در آن مشکل ها افتاد تا که شعر شد 
شعر چیست؟
شعر تصویر به ایجاز است 
شعر شهادت و آگاهی ست 
خیال و رویای آگاه در بیداری 
به قصد بیداری ی خیال و رویایی دیگر 
در شهادت و آگاهی 

ARS POETICA-1هنر شعر3

Art by Zohreh Khaleghi
فرامرز سلیمانی 
هنر شعر ARS POETICA
*کلام زمزمه می کند در گوش های شعر 
و شعر زمزمه می کند 
در گوش های شعر 
و شعر تمام زمزمه می شود 
زمزمه ی تمام 

Friday, November 29, 2013

2- NIMA'S OCULAR POEMنیما : دل فولادم

فرامرز سلیمانی : نیماشناسی 
ویژه نامه نیما , آبان تا دی ١٣٩٢
نیما: دل فولادم 
پس از کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ نیما دستگیر شد 
...
شعر دل پولادم ,,گویی حاصل آن حادثه و پیامد های آن است که نیما را در فکر  کشتن و کین و کشتار و زخم جسد های کسان و خون برادر های ناروا در خون پیچان و بی گنه غلتان در خون می اندازد و گم گشتگی و سر گشتگی و 
بیشه ی خاموش و بیابان هول برده است ,ص ٥٠٨ دیوان کامل 
نیما در یک دوره ی پنج ساله از ١٣٣٢ و تاریخ نوشتن دل فولادم  تا ١٣٣٧ که شب همه شب را در پایان کتاب شعر های منتشر شده اش ,ص ٥١٧ نوشت ,دست کم ١٢ شعر بر جای گذاشته است که بیشتر فضای سیاه آن دوران را تصویر می کند . که دوران نهفت نهضت بوده و جهان جای آشوبگران و کین و کشتار شده است . او از زخم و جسد و خون می گوید .از آدمکشی و جنگ که ارتباط انسان و جهان را می زداید  و راه که تصویر همرا هی و همپایی بود ,اکنون به گم گشته گی و سر گشته گی بدل می شود , ورزا ی نعره کش و بیشه خاموش است .شب دهشت و بیابان هول ,هول نیمایی و هول فلسفی است که جای هر اندیشه یی را در سر و جان جمع گرفته است و همین هول است که بر جای یاس می ایستد و فرصت برخاستن می دهد .اما از دور و نور و مژده ی روستا هنوزخبری نیست و تنها وازنا = بادزن ,ازا کو= آزاد کوه  و مهمانخانه ی میهمانکش  که پنهانست در برابر 
جزیره ی آرامش که توسط حاکمان تبلیغ می شود .اما در این همه تیرگی و بند , شاعر امید گوش به زنگ کاروان بسته و صدا را حتا نیم زنده و از راه دور می شنود .البته نیما در دوران شکست هم شعر شکست نمی گوید  
نیما پیش تر ها در بهمن ١٣٢٨ هم از شهر خاموشی پرورد / شهر منکوب به جا در شعر سوی شهر خاموش ,ص ٤٦٦ نوشته بود و در آن جا هم اشا ره کرده بود که: می سراید جرسی .امید همیشه بر دل نیما دست می سود در بیداری و هوشیاری و سرود : مدد کار/ یار فریاد رس و ... و در این جا نیز همچنان در ترجیع بند شعر : سوی شهر خاموش / می سراید جرسی 
خاموشی در شعر نیما همه جا هست ,که : جوی است خموش, و آسیاب افسرده / که هر بیش و کمی در آن به هم بر خورده / یک زن پس زانوش به غم سر برده /دانی چه شده است آسیابان مرده 
از رباعی های نیما , ص ٥٦٩ دیوان کامل 
این تناقض های امید بخش را در صفحات ٤٨٩,٤٩٣ و ... می توان پی گرفت 

برای نوشتن شعری تازه به توFZ POEM

فرامرز سلیمانی و زهره خالقی 

شعر مشترک

برای نوشتن شعری تازه به تو
جا های خالی را می نویسم
تا برای نوشتن شعری تازه
به من 
جاهای خالی را بنویسی
واژه ها را گره می زنم
تا طنابی سازم
به شعر تو بیاییم
زیرا که عشق
بر مسندی خالی می نویسد
تا جهان را مسخر کند
قلمم برای نوشتن تو نفس می گیرد
تا کنار تو آغاز شوم
و عشق
در تمامی ی اقلیم و راه
خالی می رود
تا جهان
از او سرشار شود
برای نوشتن
بیا تا شعر ی تازه بنویسیم
در جاهای خالی ی هم
قلم مرا به دست می گیرد
می نویسد
واژه ها را به شعر
که آغاز بودن با توست
در گردش تو به شعر
و در انتها
آغاز تماشای تو
 

Thursday, November 28, 2013

NEW ORLEANZEE:JULIA STREET MIXING BOWL

JULIA STREET,NEW ORLEANS
Road closed
Crossroad closed
Street closed
Alley closed 
Sky closed 
Emeril does not seem to be happy
And neither Tommy 
I am not happy either 
but when all these mixing bowlers are gone 
Road open
Crossroad open
Street open
Alley open
Sky open
Emeril happy
Tommy happy
I am happy
And we all breathe fresh air 
In the warehouse district
Nov.2013

A*SH*N*A:MAHIN KHADIVI مهین خدیوی

MAHIN KHADIVIمهین خدیوی 
A*SH*N*A
Arshiv Sher No Iranآرشیو شعر نو ایران 

وقتی صبح شد
 نقاب چهره ام را پررنگ کردم
لبخند زدم 
و سر تکان دادم 
باران خیسم کرد و من گریستم
 و ان گاه از کوچه های دور 
پیدایت شد 
--مهین خدیوی  
~WHEN IT WAS MORNING
I MADE MY MASK DARKER
I SMILED
AND SHOOK MY HEAD
I GOT WET BY RAIN
AND I CRIED.
THAT WAS WHEN YOU APPEARED
FROM FARAWAY ALLEYS
from: quiet street of my solitude
MAHIN KHADIVI,POET,EDITOR AND PUBLISHER
Editor,Sali publication
b.12 FARAVARDIN 1332/APRIL 1,1953,LAHIJAN,GILAN,IRAN
HER BOOKS 0F POETRY ARE:
SILENCE OF WOUNDED JUNGLE
YELLOW PINES...
MY POEM IS A BIRD
NOT TAKING ORDER FROM THE WIND
WHY DO I HAVE TO STAY
FOR FROGETTING LOVE
--MAHIN KHADIVI:SILENCE OF WOUNDED JUNGLE
"MAHIN KHADIVI IN SILENCE OF WOUNDED JUNGLE, AND MORNING OF AWAKENING'WITH A POETIC MIND, COMES TO THE STAGE,WITHOUT BEING FREE FROM INFLUENCES OF FORUGH.WHEN SHE IS INDEPENDENT IN HER WORDS, AND PARTICULARLY IN HER SHORT POEMS,HER POLISHED LANGUAGE SEEMS TO BE MORE BEAUTIFUL.HER BITTER IRONY IS REBELLIOUS AGAINST COMPROMISED AND COMMONPLACE ELEMENTS OF DAILY LIFE..."
from:more fruitful than spring,
on poetry of Mahin Khadivi
Translated by :Faramarz Soleimani 




عزیزکم
دلم برای تو تنگ است
دلم برای همه ی مردگان تنگ است
بی تو ماندن انگار پلی است که از صراط می گذرد
هر لحظه پرت می شوم
و در مه اندر مه گم می شوم
پاییز
ای ماه بی سرانجام
چه کرده ای با من؟!

شقایق بی نام
***
شقایق بی نام
سپیده به درد می رسد
نامت راهزاران بار
برای اش تکرار کرده ام
به  چه کسی باید گفت
در طول این شب 
دلتنگی ام را
ابری به اوج
گریسته بود .
***
تنهائی ام را
***
تنهائی ام را
اگر
هزار تکه کنم
هر تکه اش
خاری شود
ودرچشم سخت ترین بیابان 
چنان فرو رود
که فریاد ش شبانگاه
غول کوه را هزار بلرزاند
وسختی سنگ را
به ز لال رود 
ببخشاید .



Wednesday, November 27, 2013

NIMA'S OCULAR POEMنیما : دل فولادم

نیما : دل فولادم 
ول کنید اسب مرا 
ره توشه ی سفرم را و نمد زینم را
 و مرا هرزه درا 
که خیالی سر کش 
به در خانه کشانده ست مرا 
رسم از خانه ی دوری نه دلی شد در آن 
سر زمین هایی دور 
جای آشوبگران 
کارشان کشتن و کشتار که از هر طرف و گوشه ی آن 
می نشنید بهارش گل  با زخم جسد های کسان 
فکر می کردم در ره چه عبث 
که از این جای بیابان هلاک 
می تواند گزارش باشد هر راه گذار 
باشد او را دل فولاد اگر 
و برد سهل نظر 
در بد و خوب که هست 
و بگیرد مشکل ها آسان 
و جهان را داند 
جای کین و کشتار 
و خراب و خذلان 
ولی اکنون به همان جای بیابان هلاک 
باز گشت من می باید با زیرکی من که به کار 
خواب پر حول و تکانی که ره آورد من از این سفرم هست و هنوز 
چشم بیدارم و هر لحظه بر آن می دوزد 
از برای من ویران سفر گشته مجالی دم استادان نیست 
منم از هر که در این بادیه غارت زده تر 
همه چیز از کف من رفته به در 
دل فولادم با من نیست 
همه چیزم دل من بود و کنون می بینم 
دل فولادم مانده در راه 
دل فولادم را بی شکی انداخته است 
دست آن قوم بد اندیش در آغوش بهاری که گلش گفتم از خون و زخم 
وین زمان فکرم این است که در خون برادر هایم 
ناروا در خون پیچان 
بی گنه غلتان در خون 
دل فولادم را رنگ کند دیگر گون 
١٣٣٢
پس از واقعه ی ٢٨ مرداد ١٣٣٢ نیما دستگیر شد ...و شعر دل فولادم گویی حاصل آن حادثه و پیامد آن است 
...

و او که بوی مرگ را شنیده بودPAPELI OF WHO

و  او که بوی مرگ را شنیده بود در مرگی سر شار سکوت مرده بود 
اما شعر شیونی ست که سکوت مرگ را به شور در هم می شکند 
ف.س 

ZOHREH KHALEGHI:OCULAR POEMSشعر های دیداری

زهره خالقی 
شعر های دیداری 
ترجمه اسپانیایی :علی نوروز پور 

e EDITIONS OF FARAMARZ SOLEIMANI BOOKS



باشگاه ادبیات منتشر کرده است
خط ها و نقطه‌ها
١٣۵٤ – ١٣٤٨
گزینه‌ شعرهای فرامرز سلیمانی
چاپ اول(باشگاه ادبیات)، تابستان 1391
طراح جلد: آرمین ابراهیمی با استفاده از تابلوی زهره خالقی
http://www.mediafire.com/
http://khathavanoghteha.blogspot.com/2012/08/lines-and-dotskhat-ha-va-noghteh-ha.html
Photo: ‎باشگاه ادبیات منتشر کرد

خط ها و نقطه‌ها
١٣۵٤ – ١٣٤٨
گزینه‌ شعرهای فرامرز سلیمانی
چاپ اول(باشگاه ادبیات)، تابستان 1391
طراح جلد: آرمین ابراهیمی با استفاده از تابلوی زهره خالقی
http://www.mediafire.com/
http://khathavanoghteha.blogspot.com/2012/08/lines-and-dotskhat-ha-va-noghteh-ha.html‎
1

 بازنشر سه کتاب دیگر از فرامرز سلیمانی توسط باشگاه ادبیات:

سبز و سپید و سرخ: شعرهای ۱۳۶۹-۱۳۷۸، امریکا/ویرجینیا: کتاب موج، ۱۳۷۸
http://www.mediafire.com/?ea7je70uwg0ibgf

شبانهٔ باغ سنگی: شعر یک‌صد سال اخیر یک حادثهٔ میان‌فرهنگی، امریکا/ویرجینیا: کتاب موج، ۱۳۷۸
http://www.mediafire.com/?3026jzfdb45826c

در مدح لیوان آب پرتقالی تنها(سرود سوم رویا-۲ )، ونکوور/کانادا: انتشارت ساب ویژن، بهار ۱۳۸۳
http://www.mediafire.com/?sf1jjh354jdo5tc


NIMALOGY/RYJA نیما شناسی :روجا-4

نیما شناسی :روجا 
دیوان شعر های تبری 
ترجمه ی فرامرز سلیمانی 
٤
آشکار گمه خنده کمه کوهان سر 
دولک منی جنگل جان زن پر 
وینی نیه سیو دیمه غمه ور 
ای ویم غمه پش و ممه دما ل سر /
آشکار می گویم سر کوه ها می خندم 
برای جنگل پر می زند دلم 
می بینی غم سیه رویت در کنارم 
من به دنبالش که هی پشت غم را می بینم 

MONET POPLARSسپیدار های مو نه

MONET POPLARS
چتری بر فصل نقره یی 
و سایه ی چتری بر فصل نقره یی 
سپیدار های مو نه 

Tuesday, November 26, 2013

NIMALOGY:RUJA-3

نیما شناسی :روجا 
ترجمه ی فرامرز سلیمانی 
٣
گفتیم که روجا , دیوان دو بیتی های تبری یا مازندرانی نیما در میان شعر های او غریب و مهجور مانده است و این شاید بدین خاطر است که این شعر ها به زبانی دیگر بوده و زبانی دیگر در فرهنگ ما همیشه غریب و مهجور می ماند همچنان که زبان و خط و فرهنگ و ادبیات ما  برای فرهنگ های دیگر 
ترجمه ی شعر تنها از شاعران بر می آید و آن شعر ها که از این اقبال بر خوردار بوده اند که به دست شاعری ترجمه شده اند بیشتر به زبان شاعر نزدیک شده اند .روجا ,شعر های مازندرانی نیما, برخی به وسیله ی خود  او ترجمه 
شده اند و برخی به وسیله ی من , و باقی یتیم مانده اند یا ترجمه ای در خور نیافته اند که در این جا 
به بهانه ی ویژه نامه ی نیما , آبان تا دی ١٣٩٢
 به آن می پردازیم 
دره ی میون شیون هاکرده تیلون
 ویشه ی در و ها کرده باغ ترون 
بحتس آنوم ها آیت مه جا نون 
ای زنباب من کرد سامون 
گل آب میان دره شیون کرد 
باغ را ترند وقتی در بیشه را باز کرد 
لعنت به آن که جانانم را گرفت 
آن که سامانم را ویران کرد 

Z F : برای نوشتن شعری تازه به تو



برای  نوشتن شعری تازه به تو 
جا های خالی را می نویسم 
تا برای نوشتن شعری تازه 
به من 
جا های خالی را بنویسی 
.....
زیرا که عشق 
بر مسندی خالی می نویسد 
تا جهان را مسخر کند 
.....
و عشق 
در تمامی ی اقلیم و راه 
خالی می رود 
تا جهان 
از او سرشار شود 
.....
برای نوشتن 
بیا تا تا شعر ی تازه بنویسیم 
در جاهای خالی ی هم 

AFRAI:این نم نم باران

این نم نم باران 
که نم نم می بارد و 
نم نم نموری می شود 
بر پوست پاره ات 
چقدر شمالی می بارد 
وقتی که در را می بندی 
پشت سرم 
و شب 
شبانه یی خاموش و
 عاشق 
بر نیمکت های خالی 
و عشق 
که در همین حوالی 
پرسه می زند 
زهره خالقى

ZOHREH POEMPAINTING/TR/NOTE

Poem & Painting by Zohreh 
کژ می زند
قلم آشفته
بر کاغذ آواره
در میان دفتری زخمی
زهره-

Going crooked
 This disheveled pen
On a wandering paper
Of the wounded notebook
Tr; F.S.
زخم مولفه ی نهایی و اصلی ی این شعر کوتاه زهره است که نه تنها بر یک برگ و یک شعر بل بر تمامی دفتر شاعر جای دارد .دفتری که نه با هم بل به شکل اوراقی پراکنده ,و حتا بیش تر از ان آواره است آواره گی ست که زخمی است و یا زخم را بر دفتر می نشاند یا قلمی آشفته که کج می زند زیرا به دلخواه خود می رود و به فرمان دل و روح سر از اقل و اسب باز می زند 
بدین ترتیب در یک حرکت دورانی قلم,کاغذ و دفتر ,نه ابزار شاعری بل وسیله ی آشفته گی است اما این آشفته گی در نظمی شگفت انگیز بر دایره و مدار می گردد تا تصویر ذهنی ی شاعر و شکل شعر او را تکمیل کند . و ماجرا را به آغاز باز گرداند 
حالا پس شاید بتوان شعر را از پایان به آغاز خواند اگر این دایره پایان و آغاز مشخصی داشته باشد ,مثل هر شعر خوب دیگر,و در نهایت ایجاز ,
ایجاز کلام را می گویم و نه تنها شکل ظاهری شعر را که این دو موجب گیجی و سر در گمی برخی ناقدان بوده استکه به نادرست می اندیشیدند 
ایجاز یعنی شعر کوتاه  .
در میان دفتری زخمی , بر کاغذ آواره 
قلم آشفته 
کج می زند 
و یا به انگلیسی هم , و آنگاه حرکت از نو 
Of the wounded notebook
On a wandering paper
This disheveled pen 
Going crooked 
Note by : F.S.

AFRAI/NOTES:نیلوفری آبی


  • Jalil Gheisari درود استاد شعربا کدهای چشمه و نیلوفر و بودانوعی گفتمان بینا متنی با عرفان شرق دارد که از دیدگاه اسطوره شناختی قابل تبیین است .بر قرار بمانید


Abolhasan Jafari این گونه شعرهای آقای دکتر حال ویژه ای دارند . بنده بیش از هر شاعر دیگری ، شعر های این شاعر عزیز را خوانده ام و می خوانم و در باره شان فکر می کنم و این مطلب مربوط به امروز و دیروز هم نیست و از دیرباز ادمه داشته است . این است که می خواهم عرض کنم حالیا به مرور به این نتیجه رسیده ام که انگار شعر های آقای دکتر دو دسته هستند ، دسته ای که به روال معمول وسبک و سیاق ایشان در ارتباط با بازی هایی که ایشان با زبان دارند به وجود می اید ودیگر آن دسته از شعرهایی که علاوه بر این بازی ها ی زبانی گویا تلنگری هم مطرح است که از جایی ، نمی دانم از کجا ، از ناکجاآبادی نواخته می شود ودکتر تحت تأثیر آن قرار می گیرند : نیلوفر آبی / درگلوی چشمه / من از سراب تو می نوشم ..... که بنده فکر می کنم آن تلنگر که به تعبیری باید هدیه خدایانش نامید اول این سطر ، سطر سوم ( من از سراب تو می نوشم ) بوده است . راستی که اعجاب آوراست این سطر تا سال ها به آن گوش خواهیم کرد 
نیلوفری آبی
در گلوی چشمه
من از سراب تو می نوشم
اجاق مه آلود دود
در کوهساری دور می سوزد
و کوهسار روز می سوزد 
خموشانه شکوفان
در جان خاموش بودا
چشمه ی همیشه ی بهار می غرد
و
چشمه ی روزان
با نیلوفری ابی
در گلو
من از سراب تو
می نوشم

فرامرز سلیمانی