Tuesday, August 6, 2013

A*SH8N*A:KOROSH HAMEKHANI-2کوروش همه خانی-۲...فارسی و انگلیسی

قدر و جنس کلمه 
دو دلداده 
در صدای هم سپید می کنند 
کوروش همه خانی 
Value and genre of the word 
Two lovers 
Whitening in each other's voice 
کوروش همه خانی 
ورقم بزن 
:
نبرده ام ات
هنوز! بر لب چشمه ای
که ترت کنم
تشنه تر شوی
با پا ی پیاده
سر زده بدوی
به کوه بیابان!

مکث کنی به لنگه ای جفت:
زیر پا شود آیا
به اتفاق با هم لبانه
برویم برویم تا ...
گره از کار ات با ز کنم
دهان ات بیشتر! تشنه؟

اروتیزم نا سازه و طنز آمیز شاعر این جا با شور و شوق ,و جاذبه یی رویایی در آمیخته و به وجوه و اگر و مگر های او فرصت پروا داده است .
آن که در آن سوهاست هنوز در آن سو هاست و تنها خیال شاعر است که به سوی او به پرواز در می آید .تمثیل چشمه و تشنه گی به نوعی  تمنای او را 
وامی گوید و پاسخی اگر می آید به ابهام و ایهام بر گزار می شود و همین است که چشمه ی جوشان را به بهار و جستن که نیز تنها شوق رسیدن است در زبان انگلیسی تعبیر می کند .واج و واژه های شاعر گرمای تن جهش را دارد اما این گرما هم در فاصله ها می ماند و همین هاست که در بر گردان آن ها به حضور می آیدو فاش می شود یا در همان پرده ی پندار می ماند . یک گونه ی دیگر نگاه , حسرتی است که شاعر دارد و نا آمده ها را حدس می زند یا که در تصور و خیال خود به آن ها می رسد که این ها نیز واقعی نیست و  در خیال اوست  .
ترجمه ی شعر نیز نوعی  چالش است نه تنها با واژه و کلام بل با عاطفه و تصویر به ایجاز . و چالش شاعر هم این ها همه هست که این جا شاعری دیگر به زبانی دیگر با او بازی و رقابت دارد و می خواهد که هم خودش باشد به زبان خودش که لا جرم زبان شاعر نخستین نیست و نمی خواهد هم باشد .حتا وقت تقتطع و نوشتای جمله ها و فراز شعری و نگاه به چشم انداز ها . شعر و شاعر را نمی شود در نقد شناخت و در ترجمه هم . و همین است که دنیای او را می گسترد و دنیای او را د ر چشم انداز ما می گسترد و ما را با او همراه و یا که رویاروی می کند

یک خیابان به دور ات میدان بزنم
که مثل ِ فرفره بچرخی دور خود
در بریدگی ها ی چشمه
رو بروی پا ها
که انداخته ایم روی پای هم


زن ! فقط معشوقه ی خداست
واسطه می شود
تا گناه مرد بشوید


باور نمی کنی ؟
پیاله ات! روی ام بریز
که خیلی سر از پا نمی شناسم
از شادی پا به پا کوبیده ام
رسیده ام اینجا ا ز عطر آن ...
پر کند نعره ای : بزنم ! به سیم آخر

که حاصل سعادت
همین
دو حرف ِ دل است !

I have not taken you yet 
to a spring 
to make you wet 
you will be thirsty
barefoot
running primitive 
to the mountain 
desert
stopping to a pair 
or single 
under your feet
if with   together
labial
going going to 
opening you 
wide 
your mouth 
more thirsty
a street round you 
making a square
circling you
like a spin
at the edge of spring
facing legs 
crossing legs
Woman! Is only 
mistress of god
meddling 
to take blame of the man's  sin
you believe 
Your goblet!
Pour on me 
that I am out of my mind
frenzied 
raptured 
happy by hitting feet together 
reaching here 
of its secret
feeling roar
That I roar
to the end
That is the result of  prosperity
this two words of heart 
Poem of Korosh Hamegani 
Tr;and note by :Faramarz Soleimani


1 comment:

  1. ...این را برای کوروش نوشتم که گویا چندان باترجمه ی من موافق نبود
    مترجم شعر، شاعردیگر آن شعر ست
    فرامرزسلیمانی
    Faramarz Soleimani to Korosh Hamekhani :The translator of a poem is the other poet of that poem

    ReplyDelete