و باد،
خاکستری شده است.
فرامرز سلیمانی
دو شعر
۱
شاعر به رویاها پناه میبرد . . .
پری را در تاریکی به آغوش میکشد . . .
از پنجره پرندهیی به پرواز میآید . . .
با سوسن پگاهی میآید عشق آی عشق . . .
و کهکشان نور در چشمان شاعر میدرخشد
۲
با باد، خاکستر
برهنه،
زیر باران،
تن شوی!
بهار، شبیخون زده است.
بهار
شبیخون،
زده است.
تنی،
میان شعله،
در هجوم نگاه،
بی تفاوت،
میسوزد
و باد،
خاکستری شده است.
No comments:
Post a Comment