ناگشودنی ها
ستاره ها که سوسو می زنند
با الفبای آسمان
ترا می نویسم.
با الفبای آسمان
ترا می نویسم.
با شكی قاطع،
معصوميت مسيحايی ات را می ربايم.
معصوميت مسيحايی ات را می ربايم.
ای يار،
در ژرفای دلهره انگيز يك نگاه مرا مدفون كن
تو،
جلوگاه متعالی ترين خواستگاه هستی پوچ.
در ژرفای دلهره انگيز يك نگاه مرا مدفون كن
تو،
جلوگاه متعالی ترين خواستگاه هستی پوچ.
ای الوهيت پوشيده در پرده ی عفاف
در لذت شبانه ی باده گساری خود
سركشم،
چون لولی شوريده وار در عُجب جنون
انكار محض تو،
من، ما.
در لذت شبانه ی باده گساری خود
سركشم،
چون لولی شوريده وار در عُجب جنون
انكار محض تو،
من، ما.
دست هايت كو،
در تن من رهاكن
بیهوده گی را.
در تن من رهاكن
بیهوده گی را.
من پوچ محضم،
خورشيد ها در من غروب كرده اند
در جوهر و جنم ستاره بتاب
تا بال بگشايم.
خورشيد ها در من غروب كرده اند
در جوهر و جنم ستاره بتاب
تا بال بگشايم.
صحبت از جنون و غرور نيست
دراين تماشاخانه ی حقير
ترا انکار می کنم ای نفس
و پريشانی كشش های بی امان را.
دراين تماشاخانه ی حقير
ترا انکار می کنم ای نفس
و پريشانی كشش های بی امان را.
آن كس كه سپيده را می فروشد
و
ماه را در برزخ بيمارگونه ی غفلت می پوشاند
پريشانی مطلق را
خط می زند
در فراموشی ناگشودنی ها و رازها.
و
ماه را در برزخ بيمارگونه ی غفلت می پوشاند
پريشانی مطلق را
خط می زند
در فراموشی ناگشودنی ها و رازها.
در گردابی
از عصيان می غلطم
پس
تن می شويم در چشمه ساری،
بی گمان
از مشيت تقدير.
از عصيان می غلطم
پس
تن می شويم در چشمه ساری،
بی گمان
از مشيت تقدير.
نادر مجد – اشبرن اکتبر-۲۰۱۴
No comments:
Post a Comment