Friday, August 23, 2013

آن سایه ی روی دیوارنقطه چین

آن سایه ی روی دیوار نقطه چین 
به آن سایه ی روی دیوار می ماند 
دیوار می نشیند بر سایه یی پریشان 
که رخت می بندد در حضوری پنهان
 یا تازه باز می گردد از پشت دیوار 
دیوار و سایه که هرگز با هم زندگی نکرده اند 
رویا گردان نقطه می چیند 
دیوار بر نمی تابد سایه را 
که دیوار را بر نمی تابد 
در هرم ناگهان تاریکی 
چیزی 
چیزی کم 
چیزی کم مانده 
که به این سده گی 
در سایه ی دیواری فراهم نمی آید 
یا سایه هنوز چیزی کم دارد مثل سایه 
و دیوار مثل حجابی 
عین تجاوزی 
به آزادی 
سایه آیا او را بر می گزیند 
یا سایه تنها 
سایه یی ست ناگهان 
بر دیوار ..
...و تو 
صدایش که می زنم 
روی بر می گرداند و می گوید 
اینجا نیست   اینجا سایه نیست 
و نه دیواری 

No comments:

Post a Comment